رژيمها با خسارتها و تلفات فراوانى همراه بوده است كه انقلاب اسلامى در مقايسه با آن انقلابها خسارات و تلفات كمترى داشته است. اما اين نوع تفاوت و اختلاف، مسألهاى جزيى است و كم بودن قربانيان انقلاب در ايران، انقلاب اسلامى ايران را به عنوان يك پديده منحصر به فرد مطرح نساخته است.
پس سرّ عظمت اين انقلاب چيست؟ براى پاسخ به اين سؤال دو گونه مىتوان پاسخ داد:
پاسخ اول بيانگر ديدگاه خود ما ايرانيان است كه مشمول اين نعمت شدهايم. بسيارى از ما، كم و بيش در تحقق اين پديده عظيم سهم داشتهايم. برخى زندان رفتند، يا تبعيد گرديدند، يا شكنجه شدند، يا اموال خويش را در اين راه صرف كردند و يا به طرق ديگر به انقلابيون و پيروزى انقلاب كمككردند.
پاسخ دوم مربوط به كسانى است كه نگرش الهى و اسلامى نداشته و بعضاً حتى از دشمنان اين انقلاب محسوب مىشوند. اين گروه انقلاب اسلامى ايران را پديدهاى برخلاف معادلات بينالمللى و برخلاف شرايط مكانى و زمانى و اسباب و علل مؤثّر در تحولات اجتماعى، مىدانند. تحليلگران سياسى، متخصصان و صاحبنظرانى كه توان پيشبينى حوادث سياسى و اجتماعى آينده را دارند اين انقلاب را محتمل نمىدانستند. البته اين صاحبنظران غالباً از اظهار نظر قطعى خوددارى كرده، و معمولا حوادث آينده را به صورت احتمال و با مقدار درصد آن بيان مىكنند. براى مثال، در مورد اين كه آيا آمريكا به عراق حمله مىكند يا نه، عدهاى وقوع جنگ را پنجاه درصد و عدهاى ديگر، آن را شصت يا هفتاد درصد مىدانند. در مورد انقلاب ما، كهنه كارترين سياستمداران دنيا حتى به اندازه يك درصد نيز وقوع اين انقلاب را در ايران پيشبينى نمىكردند. آنان ناگهان با زلزلهاى عظيم در منطقهاى از جهان روبهرو گشتند كه در تمام معادلات بينالمللى اثر گذاشت. بنابراين از نظر آنان راز بزرگى و عظمت اين انقلاب آن است كه اين انقلاب غيرقابل پيشبينى و غير محتمل بوده است.
اما از نظر ما عظمت انقلاب تنها از جهت فوق نيست. آنچه براى ما ارزش دارد اين است كه به وسيله اين انقلاب، هدف 124 هزار پيامبر و نيز اوصياى آنان و تمامى مجاهدان در راه خدا تحقق پيدا كرد. آنان صدها سال براى تحقق چنين هدفى زحمت كشيده و معارف الهى را تبليغ و ترويج نمودند. عدهاى از آنان در اين راه تبعيد يا زندانى شدند و عدهاى ديگر به فجيعترين صورت به شهادت رسيدند. بدن برخى از آنان قطعه قطعه شد و سر عدهاى از آنان