كه «انسان» نسبت به خويشتن دارد «پيامبر»(صلى الله عليه وآله) از خود او سزاوارتر است. بر اساس اطلاق اين آيه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در همه مسايل اعم از مسايل اجتماعى، فردى و خصوصى، مسايل مربوط به حكومت، قضاوت و دعوت، از هر انسانى نسبت به خود او سزاوارتر است و اراده و خواست پيامبر مقدم بر اراده و خواست وى مىباشد.
از اين مسأله نبايد تعجب كرد؛ چرا كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) معصوم است و نماينده خدا جز خير و صلاح جامعه و فرد را در نظر نمىگيرد. او هرگز تابع هوس و تمايلات نفسانى نيست[1] و هيچگاه منافع خود را بر ديگران مقدم نمىشمرد؛ بلكه به عكس، برنامه او به هنگام تضاد منافع، همواره ايثارگرى و فداكارى براى امت است.
در فلسفه حقوق و فلسفه سياست گفته شده كه انسان بر خودش حاكميت دارد. هر انسانى حق دارد براى خودش تصميم بگيرد. در اين آيه خداوند، پيامبر را در سطح بالاتر قرار داده و حق ولايت او را بر حق ولايت هر فرد مؤمن بر خودش مقدم داشته است؛ به گونهاى كه آن حضرت مىتواند براى هر فردى از مؤمنان در تمام شئون زندگى تصميم بگيرد. اگر خداوند بخواهد براى فردى «حق حاكميت» قرار دهد، آيا تعبيرى رساتر از آنچه در اين آيه آمده پيدا مىشود؟
علاوه بر اين، آيات زيادى از قرآن كريم در كنار اطاعت خدا اطاعت پيامبر را نيز بيان داشته است؛ مانند: وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون[2]؛ خدا و رسول را فرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به دنبال سفارش مردم به تقواى الهى مىفرمودند: مرا اطاعت نماييد: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُون[3]؛ از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد. از اين آيه استفاده مىشود كه تقواى الهى بدون اطاعت از پيامبر محقق نمىشود.
بر اساس اين قبيل آيات، علاوه بر اطاعت خداوند اطاعت خود پيامبر(صلى الله عليه وآله) موضوعيت دارد. همان كسى كه اطاعت خويش را بر انسانها واجب كرده، به مقتضاى ربوبيت
[1] وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحَى، نجم (53)، 3ـ4؛ و از سر هوس سخن نمىگويد، اين سخن به جز وحيى كه وحى مىشود نيست. [2] آل عمران (3)، 132؛ بعضى آيات ديگر كه اطاعت پيامبر اكرم را در كنار اطاعت خدا ذكر نموده است از اين قرار است: حجرات (49)، 14؛ نساء (4)، 13، 59، 69 و 80؛ نور (24)، 52؛ احزاب (33)، 71؛ فتح (48)، 17؛ توبه (9)، 71؛ آل عمران (3)، 32. [3] شعراء (26)، 150.