اين گونه باشيد. از اين كه دشمن ما را احاطه كرده و قوى است و ما ضعيف هستيم نترسيد. دشمن قوىتر است يا خدا؟! مگر خدا نبود كه شما را يارى كرد: وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ[1]؛ در ماجراى بدر، شما ذليل و بيچاره بوديد و خدا به شما يارى رساند و پيروزتان كرد. مگر آن خدا، از خدايى اش دست برداشته است؟! مگر خدا پير شده، و قدرتش را از دست داده است؟! خدا همان خدا است؛ اگر شما همان بندهها باشيد.
اگر شما همان بسيجىهايى باشيد كه دلاورانه دشمن را از ميهن اسلامى رانديد و براى جهاد سر از پا نشناختيد و عاشقانه در راه خدا جنگيديد، خدا هم همان خدا است. اگر راست مىگوييد كه به خدا و قيامت ايمان داريد، چرا مىترسيد؟! يا پيروزى دنيا از آن شما است يا سعادت آخرت و يا هر دو. ترديد به خود راه مدهيد! بايد تا نفس آخر و قطره آخر خون با دشمن جنگيد! فكر تسامح، تساهل، گفتمان، زندگى مسالمت آميز و ترك مخاصمه را به مغزتان راه ندهيد! سرانجام واپسين امام ما، حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف با شمشير قيام خواهد كرد و به پيروزى نهايى خواهد رسيد. حضرت با گفتمان پيروز نخواهد شد. اين شعرها را مىگويند و اين لالايىها را مىخوانند كه من و شما را خواب كنند. اگر آنها راست مىگويند كه دنياى امروز جنگ نمى پذيرد، پس در فلسطين و عراق و افغانستان چه مىگذرد؟! آيا ايشان با مردم مظلوم فلسطين و عراق گفتمان مىكنند؟! آيا حاضرند كوچك ترين حقّ اين مردم مظلوم را بدهند؟! پس چرا در اين كشورها كودكان و زنان را بمباران مىكنند؟! چرا بچههاى شيرخوار را هدف تير قرار مىدهند؟! چرا بيمارستانها، مدارس و انبارهاى غذا را منفجر مىكنند؟! چرا محصول زراعت و درختهايشان را مىسوزانند؟! چرا از هر طرف آنان را محاصره مىكنند و دائم بر سرشان آتش مىبارند؟! آيا معناى طرفدارى از حقوق بشر اين است؟! آيا معناى دموكراسى و آزادى اين است؟! تا كى مىخواهيم از اين شياطين بدتر از ابليس فريب بخوريم و در برابرِ آنها دستمان را بلند كنيم و تسليم شويم. اگر بنا است كشته بشويم، بگذار دست كم در راه خدا و راه دفاع از ايمان و عقيده و دينمان شهيد شويم. آنها