آنها حركت انعكاسى دارند كه حركت مردمك چشم نيز نمونهاى از حركت انعكاسى است كه سلولهاى عصبى اطراف مردمك، اين خصوصيت را به اين عضو مىدهند. اين پرسشها علمى، و درباره چگونگى پيدايش اين پديده هستند؛ امّا زمانى سؤال مىشود كه حكمت مردمك چشم چيست كه بايد در برابر نور شديد جمع و در مقابل نور ضعيف باز شود. اين پرسش به فلسفه مربوط مىشود و علم نمى تواند به آن پاسخ گويد.
اگر كسى معتقد باشد كه نظام آفرينش انسان هدفدار است و مجموعه اندامهاى بدن انسان كه رابطه ارگانيسمى با هم دارند، براى يك هدف آفريده شده است، آن وقت به اين نتيجه مىرسد كه انسان براى اين كه به اهدافش برسد، بايد با محيط خارج ارتباط برقرار كند و از آن آگاه شود؛ وگرنه نمى تواند به مقاصد حياتى خود برسد. اگر انسان با محيط خارج ارتباط برقرار نكند نمى تواند خوراك و نيازمندىهاى مادّى و معنوى و انسانى اش را تأمين كند. انسان براى ارتباط با محيط خارج به نظام احتياج دارد. اين عمل مانند دريچهاى است كه از ساختمانى به محيط بيرون باز مىشود و اين چشم است كه بايد از اين راه بين انسان و محيط بيرون ارتباط برقرار كند. براى برقرار كردن اين ارتباط، وجود نور شرط اصلى است. فقط با وجود نور، چنين ارتباطى برقرار خواهد شد؛ وگرنه در تاريكى مطلق هرقدر هم كه انسان به چشمش فشار بياورد، چيزى نمى بيند و ارتباط برقرار نمى شود. ساختمان چشم اين گونه نيست كه بتواند با هر نورى كارش را انجام دهد. چشم در وضع خاص و در محدوده معيّن مىتواند نور را درك كند؛ يعنى اگر مقدار نور در يك محيط خيلى زياد و در محيط ديگر خيلى كم باشد، چشم، به خوبى نمى تواند آن نور را درك كند. اوضاع بيرونى نيز هميشه يكسان نيست. اين طور نيست كه هميشه نور، يكسان به چشم انسان وارد شود. مناطق جغرافيايى زمين نيز متفاوت است. صاف و ابرى بودن هوا، و روز و شب بودن آن، از تفاوتهاى مناطق جغرافيايى زمين است. انسان براى اين كه بتواند در هر وضعى با محيط بيرون ارتباط داشته باشد و از پيرامون خودش اطّلاعاتى به دست آورد، بايد دستگاه چشمش به گونهاى تنظيم شود كه نور را در هر موقعيتى درك كند. در اين صورت، چشم، دستگاه خودكارى مىخواهد تا