منظور از ذكر اين چند جمله، اين بود كه ميان عالمان اهل تسنّن هم كسانى افزون بر اصل وجود حضرت با همين ويژگىهايى كه ما مىگوييم، معتقدند: حضرت متولّد شده و اكنون غايب است و زمان غيبت حضرت نيز كسانى مىتوانند خدمت ايشان شرفياب شوند؛ بنابراين، در اين زمينه، با فِرقههاى ديگر اسلامى به بحث فراوان نياز نيست؛ البتّه كسانى از اهل تسنّن، اساساً مسأله اعتقاد به مهدى را انكار كرده، و روايات خودشان را نيز در اين باره رواياتى جعلى انگاشته اند؛ ولى كسانى از عالمان و محدّثان آنها كه عده شان كم هم نيست، به وجود مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف تصريح كرده اند.
بعضى از طوايف اهل تسنّن، مانند بسيارى از شافعيه و نيز بسيارى از اهل تسنّن به ويژه در كشورهاى ايران، مصر و تونس، دوازده امام شيعه را بزرگ ترين فقيهان پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مراجع دينى خود مىدانند. اين گروه از اهل تسنّن، به امامانِ دوازده گانه ما شيعيان در جايگاه عالمان و فقيهانى اعتقاد دارند كه سخنانشان براى امّت، راهگشا و معتبر است. مردم بايد در امور زندگى خويش به دستورهاى، ايشان مراجعه كنند. اين دسته از اهل تسنّن معتقدند كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين دوازده نفر را در جايگاه مراجع دينى مردم تعيين فرموده است و مردم بايد در مسائل دينى و اخلاقى خود به آنها مراجعه كنند.
اين همان عقيدهاى است كه مىتوان نخستين جوانه تفكيك دين از سياست در اسلام به شمار آورد. زمان حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هيچ اختلافى بين مسلمانها در يكى بودن مرجع دينى و مرجع سياسى ديده نمى شود؛ چرا كه همه مسلمانان معتقد بودند: شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هم مرجع دينى مردم و هم رهبر سياسى جامعه است. پس از وجود حضرت، شيعيان معتقد شدند كه هم مرجع دينى و هم مرجع سياسى، اميرمؤمنان على ابن ابى طالب(عليه السلام)است. بعضى از اهل تسنّن، مرجعيت اميرمؤمنان(عليه السلام) را در امور مذهبى قبول دارند و مىگويند: چون علم حضرت بيش از ديگران بود، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) او را براى رهبرى و مرجعيت دينى مردم معرّفى كرد؛ به همين علّت بود كه پس از پيامبر هر وقت عالمان امّت در حلّ مسألهاى مىماندند، به او مراجعه مىكردند؛ ولى اين به معناى رهبرى سياسى نيست؛ بلكه مردم ابتدا خليفه اوّل، بعد خليفه دوم، سپس خليفه سوم،