حضرت على(عليه السلام) را رها كردند، به اين دليل بود كه يك سلسله كينه ها، حسادتها و دل خورىهايى نسبت به آن حضرت(عليه السلام) داشتند. كسانى كه در صدر اسلام مسلمان شده بودند، بت پرستهاى مكه و يا از عشاير مختلف عرب بودند و در بسيارى از جنگها در جبهه مقابل پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با آن حضرت جنگيده و بستگان بسيارى از آنها در امثال بدر و حنين به دست حضرت على(عليه السلام) كشته شده بودند. در آن زمان روحيه عشايرى بر مردم حاكم بود و اگر كسى از تبار يا عشيرهاى كشته مىشد همه آن قبيله نسبت به قاتل او بدبين مىشدند و كينه او را در دل مىگرفتند. در دعاى ندبه در اين باره مىخوانيم: ...أَحْقاداً بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ فَأَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ وَ أَكَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِه. آنان گرچه مسلمان شده بودند و در ظاهر على(عليه السلام) را هم دوست داشتند، اما در زواياى پنهان دل خود، حتى گاهى به صورت ناخودآگاه، نسبت به آن حضرت(عليه السلام) كينه داشتند و با خود مىگفتند، همين شخص بود كه پدر، جدّ، عمو و دايى و بستگان ما را كشت.
البته امروزه اين عامل نسبت به خود اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مورد ما مطرح نيست. اميرالمؤمنين(عليه السلام) كسى از بستگان ما را نكشته كه بر سر آن با آن حضرت دشمنى كنيم. اما در مورد غير اميرالمؤمنين(عليه السلام) نظير اين عامل در مورد ما نيز مىتواند مطرح شود. آيا اگر حكومتِ بر حق اسلامى در اين زمان فرد يا افرادى از بستگان ما را واقعاً به حق و به درستى اعدام كند و از ميان بردارد، آيا ما كينه آن را به دل نخواهيم گرفت؟!
مسأله ديگر در دشمنى و مخالفت مسلمانان صدر اسلام با اميرالمؤمنين(عليه السلام) ،