محبتهاي رايج بين انسانها او را متوجه منعم و مبدأ رحمت و محبت بيکران نميسازد. او خيلي هنر داشته باشد به تکريم پدر و مادر و کساني که به او محبت و توجه دارند ميپردازد و بدانها احترام ميگذارد، اما از خداوندي که دلها را به يکديگر مهربان ساخته است و همه محبتهاي انساني قطرهاي از محبت بيکران او بهحساب نميآيد غافل است. گاهي کار به جايي ميرسد که نه فقط بر استفاده از نعمتهاي الاهي متوقف ميماند و نقش ابزاري آنها را فراموش ميکند و از طريق بهرهبري از آنها جذب خداوند و رحمت بيکران او نميگردد، بلکه از ياد و ذکر خداوند فراري ميگردد و حالت رميدگي و دلزدگي از ياد خدا به او دست ميدهد و از مجلسي که در آن از خدا و بندگي و اطاعت او سخن به ميان ميآيد ميگريزد و در مجلسي شرکت ميکند که در آن فرصت بهرهمندي از لذتجوييهاي مادي فراهم است. (تازه اگر در آن مجلس لذتهاي حلال و مشروع مورد استفاده قرار گيرد که در اين صورت حرجي بر او نيست و اگر حريم احکام الاهي را بشکند و مرتکب حرام گردد و خود را به لذتهاي حرام مشغول سازد بايد مورد سرزنش و مذمت قرار گيرد). اما خداوند اين بندگان غافل و رميده از ياد خود را به خود وانميگذارد و اگر آيات رحمت و عطوفت الاهي آنان را متوجه خداوند نساخت، تدبيرها و راههاي ديگري را پيش روي آن بندگان غافل قرار ميدهد تا آنان جذب رحمت الاهي گردند و از لطف بيکران خداوند در حق خويش بهرهمند شوند. البته مادام که انسانها بر پيمان بندگي خود با خداوند باقي هستند و چراغ ايمان کاملاً در دلشان بيفروغ نگشته مشمول رحمت و محبت خداوند هستند و خداوند با تدبيرهاي خود غفلت را از دل آنان ميزدايد و آنان را متوجه الطاف و رحمت بيکران خود ميسازد. اما اگر نور ايمان از دلشان برتافت و جاي آن را کفر و عناد با خداوند گرفت و به دشمني با خداوند و اولياي او پرداختند، مشمول غضب و خشم الاهي ميگردند و در مرحله اول خداوند بر دل و ديدگان آنها