اثر اهتمام جدي به احکام الاهي و انجام تکاليف شرعي و از جمله بر اثر اهميت دادن به مسئله خمس و زکات، مورد عنايت خاص خداوند و حضرت وليعصر(عجل الله فرجه الشريف) قرار گرفت و با وجود آنکه روستايي ساده و بيسواد بود، به يکباره حافظ قرآن گرديد و نورانيت آيات قرآن را به وضوح درک ميکرد. درباره کرامات و شرح حال آن بنده خالص خدا کتابهايي نوشته شده و برخي از بزرگان مطالبي را درباره ايشان نقل کردهاند. از جمله مرحوم آيتالله حاجآقا مرتضي حايري(رضوان الله عليه) نقل کردند که کتاب جواهر الکلام را که کتابي فقهي است در برابر مرحوم کربلايي کاظم گشودند. او چون سواد نداشت نميتوانست مطالب کتاب را بخواند، اما بهخوبي آيات قرآن که در لابهلاي سطور برخي از صفحات کتاب نوشته شده بود و از نظر قلم و رنگ تفاوتي با ساير نوشتهها نداشت تشخيص ميداد و دست مينهاد روي آيه قرآن و ميگفت: اين آيه قرآن است. وقتي از او سؤال کردم که از کجا متوجه شدي که آن جمله آيه قرآن است؟ در پاسخ گفته بود آن جمله نوراني است و من از نورانيت آن متوجه گرديدم که آيه قرآن است! آيتالله خزعلي نقل کردند که روزي کربلايي کاظم در حجره مهمان طلبهها بود و يکي از طلبهها بهقصد قرآن يک واو روي کاغذ نوشت و واو ديگري بدون قصد قرآن نوشت و از آن مرحوم پرسيد کداميک از آن دو از قرآن است، کربلايي کاظم دست گذاشت روي واوي که به قصد قرآن نوشته شده بود و گفت اين حرف نوراني و از قرآن است و حرف ديگر نوراني نيست. اين کرامتها حاکي از آن هستند که در عالمْ اسرار و حقايقي وجود دارد که درک و فهم ما به آنها نميرسد. اما با توجه به آنکه آيات و روايات و مشاهدات بزرگان بر حقانيت آنها دلالت دارد، ما نبايد آنها را دروغ بپنداريم.
نگاهي دوباره به تجسم اعمال
روشن گرديد که تعبيرات ادبي در اين مناجات و ساير روايات مبنيبر اينکه انوار ايمان