داشتهايم. چنانکه وقتي کسي به ما خدمت ميکند و کاري براي ما انجام ميدهد، ما خود را موظف ميدانيم که از او تشکر کنيم و گاهي براي کاري که کسي براي ما انجام ميدهد، چندين بار و در هر فرصتي که او را ملاقات ميکنيم به تشکر و اظهار شرمندگي از او ميپردازيم. با اين تفاوت که آنچه ديگران در اختيار ما ميگذارند از نظر کمي و کيفي محدود است، اما نعمتهاي خداوند حدي ندارد و امکان شکرگزاري از همه آنها و حتي اداي حق سپاس از يکي از آنها براي ما فراهم نيست، بهخصوص نعمتهاي معنوي نظير نعمت ايمان و دين که قابل ارزيابي نيستند و ما نميتوانيم به اهميت و ارزش آنها واقف گرديم. در روايتي درباره سرمايه عظيم ولايت ائمه اطهار(عليهم السلام) آمده است:
عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى سَيِّدِنَا الصَّادِقِ(عليه السلام) فَشَکا إِلَيْهِ الْفَقْرَ، فَقَالَ: لَيْسَ الْأَمْرُ کمَا ذَکرْتَ وَمَا أَعْرِفُک فَقِيراً. قَالَ: وَاللَّهِ يَا سَيِّدِي مَا اسْتَبَنْتَ، وَذَکرَ مِنَ الْفَقْرِ قِطْعَه وَالصَّادِقُ(عليه السلام) يُکذِّبُهُ إِلَى أَنْ قَالَ: خَبِّرْنِي لَوْ أُعْطِيتَ بِالْبَرَاءَه مِنَّا مِائَه دِينَارٍ کنْتَ تَأْخُذُ؟ قَالَ: لَا، إِلَى أَنْ ذَکرَ أُلُوفَ دَنَانِيرَ، وَالرَّجُلُ يَحْلِفُ أَنَّهُ لَا يَفْعَلُ، فَقَالَ: لَهُ مَنْ مَعَهُ سِلْعَه يُعْطَى هَذَا الْمَالَ لَا يَبِيعُهَا، هُوَ فَقِيرٌ؟؛[1]«امام موسي بن جعفر(عليه السلام) فرمودند: مردي نزد آقاي ما، امام صادق(عليه السلام) آمد و نزد ايشان از فقر شکايت کرد، حضرت فرمودند: مطلب چنان نيست که تو ميگويي و من تو را فقير نميدانم. او گفت: اي آقاي من، به خدا قسم، به حال من واقف نشدهاي و شمهاي از فقر خود را باز گفت و امام صادق(عليه السلام) تکذيب کردند، تا اينکه به او فرمودند: به من بگو اگر صد دينار طلا به تو دهند تا از ما بيزاري جويي ميگيري؟ گفت: نه، حضرت تا هزاران دينار (در مقابل برائت و بيزاري از اهلبيت(عليهم السلام))