که همه ما در پرتو نيروي عقل خداداد، در ذهن خود، توانايي تنظيم يک سري مقدمات و استنتاج از آنها را داريم. اما در همه موارد تنظيم مقدمات ذهني و استنتاج از آنها براي همه افراد مقدور نميباشد و گاهي برخي با ترتيب مقدماتي که براي ديگران نيز معلوم هستند، استدلالي را تنظيم و شکل ميدهند که از ديگران ساخته نيست و آن استدلال و نتيجهاي که آنان به دست آوردهاند مورد تصديق همگان قرار ميگيرد. اين ازآنروست که تنظيم مقدمات ذهني از راههاي مشخص و معهود و با استفاده از اندوختههاي پيشين و مثلاً تداعي معاني انجام ميپذيرد و در فرايند مشخصي به کسب نتيجه منجر ميگردد. اما گاهي ذهن انسان از تنظيم مقدمات و کسب نتيجه از آنها باز ميماند و ناگهان، بدون آمادگي قبلي نکتهاي به ذهن انسان راه مييابد و راه را براي استدلال و کسب نتيجهاي علمي هموار ميسازد.
بههرروي، خداوند از طريق الهامات، خطورات و اشراقات خود با بندگان خاص خود سخن ميگويد و اين الهامات و خطورات در قالب دريافتهاي ويژه معنوي، علمي و عقلاني در اختيار آنان قرار ميگيرند و رمز بهرهبرداري و دريافت اين ويژگيهاي معنوي و علمي که از راههاي عادي به دست نميآيند، يادکرد دايمي خدا و توجه خاضعانه، خالصانه و بيشائبه به معبود است. اين معنا، يعني توفيق برخورداري از عنايت خاص الاهي و گفتوگوي عاشقانه معبود در مناجات شعبانيه نيز به روشني تبيين گرديده است. آنجا که امير مؤمنان(عليه السلام) ميفرمايند:الاهي وَاجْعَلْني مِمَّنْ نادَيْتَه فأجابَک ولاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِک فَناجَيْتَهُ سِرًّا وَعَمِلَ لَک جَهْراً؛[1] «خدايا، مرا در شمار کساني قرار ده که چون ايشان را ندا دادي تو را اجابت ميکنند و وقتي به آنان توجه کردي از تجلّي جلال و عظمتت مدهوش ميگردند. پس تو در باطن با ايشان راز ميگويي و آشکارا به کار تو مشغول ميگردد».