همچنين خداوند درباره دلهاي بيمار و آفتزده ميفرمايد:
1.فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا کانُوا يَکذِبُونَ؛[1] «در دلهاشان بيماري [شک و نفاق] هست، پس خدا بيماري آنان را بيفزود و بهسزاي آنکه دروغ ميگفتند عذابي دردناک دارند».
2.وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْکمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛[2]«و [ياد کنيد] آنگاه که موسي به قوم خود گفت: اي قوم، چرا مرا ميآزاريد و حال آنکه ميدانيد که من فرستاده خدا بهسوي شمايم؟ پس چون [از حق] بگشتند و کجروي کردند خدا هم دلهاشان را بگردانيد و کج ساخت و خدا مردم بدکار نافرمان را راه ننمايد».
چنانکه در دو آيه مذکور آمده، گاهي بر انحراف دل از فطرت و حق «مرض» و گاهي «زيغ» اطلاق ميگردد و وقتي زيغ و انحراف دل، شدت يافت انسان از درک حقايق و تشخيص راه صحيح و منطق درست محروم ميگردد و وقتي کسي به اين مرحله از انحراف رسيد، گفته ميشود که دلش مرده است؛ چه اينکه در اين حالت خواص و آثار مطلوب خويش را از دست داده است.
بايسته گفتن است که دل انسان در آغازْ از صفا و نورانيت و فطرت پاکي برخوردار است و از انجام گناه فوراً متأثر و پشيمان ميشود. ولي اگر گناه ادامه يابد انسان به مرحلهاي از انحطاط ميرسد که نهتنها از خطاکاري و انجام گناه نادم و پشيمان نميگردد بلکه راضي و خشنود نيز ميگردد. امام باقر(عليه السلام) دراينباره فرمودند: