که خود بخواهد ميکشاند. در اين مرحله از نفس، عقل انسان از چنان قدرتي که بتواند نفس سرکش را کنترل کند برخوردار نگشته است و بهدليل عدم بلوغ و ضعفي که دارد، يا در برابر نفس تسليم ميگردد و يا اگر بخواهد با آن مبارزه کند، در مصاف با آن شکست ميخورد.
صفت يا مرحله دومِ نفسْ «لَوّامه» است که معمولاً پس از تعليم و تربيت و مجاهدت، براي انسان حاصل ميگردد. در اين مرحله، اگر انسان بر اثر طغيان غرايز مرتکب گناهي شد، فوراً پشيمان ميگردد و به ملامت و سرزنش خويش ميپردازد و تصميم ميگيرد که توبه کند و گناه و کوتاهيهاي خود را جبران سازد. در اين مرحله و در کشاکش مبارزه بين نفس و عقل در نهايت عقل بر نفس چيره ميگردد. اين مرحله از نفس از چنان اهميتي برخوردار است که خداوند به آن قسم ميخورد و ميفرمايد: لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَه * وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَه؛[1] «سوگند ميخورم به روز رستاخير و سوگند ميخورم به نفس سرزنشگر [که آدمي را به روز رستاخير برميانگيزيم]».
اما مرحله سوم، يعني نفس مطمئنه مرحلهاي است که پس از تهذيب و تربيت نفس و تصفيه درون از آلودگيها، غرايز سرکش در برابر انسان رام ميگردند و عنان اختيار و تدبير انسان بر عهده عقل و فطرت قرار ميگيرد و ديگر نفس امّاره توانايي پيکار با عقل را ندارد. خداوند خطاب به اين نفس ميفرمايد: يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه * ارْجِعِي إِلَى رَبِّک رَاضِيَه مَّرْضِيَّه * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي؛[2] «اي نفس مطمئنه [و آرامش يافته]، بهسوي پروردگارت بازگرد، درحاليکه تو از او خشنودي و او از تو خشنود است. سپس در ميان بندگان [ويژه] من درآي، و در بهشتِ [ويژه] من درآي».