از بخشايش خداوند نوميد مباشيد، بهراستي خداوند همه گناهان را ميآمرزد، که اوست آمرزگار و مهربان».
شناخت اين مطلب که خداوند ميتواند نعمتهايي چون صحت و سلامتي را از انسان بازپس گيرد و نيز او ميتواند در جهان ابدي انسان را از همه نعمتهاي جاودانه بهشتي محروم سازد و به عذاب و رنج ابدي مبتلا گرداند. از همه بدتر، او را به دوري از خدا و رحمت او گرفتار سازد، خوف را در انسان برميانگيزد. در مقابل، شناخت اين حقيقت که خداوند ميتواند از لغزشهاي انسان درگذرد و بر نعمتهاي خود بيفزايد و در آخرت او را از نعمتهاي ابدي خود بهرهمند گرداند، رجا را در او برميانگيزد. بهتعبيرديگر، شناخت اين حقيقت که سعادت و شقاوت انسان در دنيا و آخرت به دست خداوند است، اين شناختها دو حالت رواني و نفساني «خوف» و «رجا» را در ما برميانگيزد. حالت ترس، سرشکستگي و شرمساري گرچه مفهوماً با حالت اميد متضاد هستند، اما چون متعلق آن دو متفاوت هستند در انسان جمع ميشوند.
وجود حالت خوف، سرشکستگي، تأسف و پشيماني از عمري که با گناه سپري شد و تباه گرديد و در مقابل، اميد انسان به خداوند متعال که ميتواند لغزشها و کوتاهيهاي انسان را جبران کند و ببخشد، انسان را مستعد دريافت رحمت الاهي ميکند. رحمتي که پيوسته در حال ريزش است و اگر انسان خود را در معرض آن قرار دهد از آن بهرهمند ميگردد. خداوند همواره و پيوسته رحمتش را نازل ميگرداند و تغيير و تحولي در صفت رحمانيت خداوند رخ نميدهد. تغيير و تحول در حالات ما پديد ميآيد و بر اين اساس، گاهي در پرتو تغيير و تحول مثبت، مستعد دريافت رحمت الاهي ميگرديم و در مقابل، بر اثر تغيير منفي و انحرافي که در ما پديد ميآيد، مشمول غضب و خشم خداوند ميگرديم. آنگاه ما با مسامحه و همسانانگاري تغيير حالات را که خصيصه ماست به خداوند نيز نسبت ميدهيم و بر اين اساس، تعبيرات