در هر صورت، مقصود اين است كه بساط سكولاريزم از سقيفه شروع شد و به يك قرن نرسيد كه چنين وضعى را در جامعه اسلامى، آن هم در بالاترين و مهمترين جايگاه آن، يعنى خلافت رسولالله(صلى الله عليه وآله)، به وجود آورد. البته بسيارى از مردم نيز كم و بيش به كارهايى كه خلفا انجام مىدادند چندان بىميل نبودند. آنها نيز بدشان نمىآمد كه هم نام مسلمان داشته باشند و احياناً نمازى بخوانند و روزهاى بگيرند و هم گاهى لبىتر كنند و بزمى و شاهد بزمى داشته باشند! به ويژه جوانترها و نسلهاى جديدى كه دوران صدر اسلام را درك نكرده بودند، پايههاى ايمانى و اعتقادى چندان محكمى نداشتند و وجود چنين خلفايى به آنها اجازه مىداد كه بتوانند از انواع تمتعات بهره ببرند و شهوات و غرايز حيوانى قوى و سركش خود را ارضا كنند.
در اين بين، يكى از فسادهاى رايج و بسيار گسترده خلفا و اطرافيان آنها مسأله فساد مالى بود. هنوز 40 سال از رحلت پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نگذشته بود كه برخى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) و شخصيتهاى مهم و تأثيرگذار زمان آن حضرت، چنان ثروتهايى اندوخته بودند كه وقتى پس از مرگشان مىخواستند ثروتشان را تقسيم كنند شمشهاى طلايشان را با تبر مىشكستند! آرى، صحبت از ترازو و قيراط و گرم و مثقال نبود، آن قدر طلا روى هم انباشته بودند كه آنها را با تبر مىشكستند و بين ورثه تقسيم مىكردند!
بىجهت نبود كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) هنگامى كه به خلافت رسيد با آن همه مشكلات مواجه گرديد. اين افرادى كه طى قريب به سى سال پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) به چنين ثروتهايى رسيده بودند طبيعتاً نمىتوانستند با على(عليه السلام) و عدل او كنار بيايند. از اين رو بناى مخالفت با آن حضرت را گذاشتند و انواع موانع و مشكلات را بر سر راه حكومت اميرالمؤمنين(عليه السلام) ايجاد كردند. آنان كه در زمان