خويشاوندان، اموال، تجارت و مسكن را بيشتر از خداوند دوست دارند، در اين صورت بايد در انتظار كيفرى سهمگين باشند. پس كسب آن مقدار از محبّت الاهى كه بتوان در سايه آن بر شيطان و هواى نفس پيروز شد مطلوب است و اگر نگوييم وجوب شرعى، دست كم از باب مقدمه واجب وجوب عقلى دارد.
امّا بيشتر از اين محبّت، آن محبّتى است كه باعث انجام مستحبّات و پرهيز از مكروهات و حتى مشتبهات و مباحات گشته و داراى مراتب گوناگونى است كه تعيين آنها كار دشوارى است.
يك روايت و يك حكايت جالب
بيان شد كه تحصيل برخى از مراتب محبّت خدا واجب است تا موجب حفظ از گناهان و انجام واجبات گردد، و هرچه ايمان خالصتر و كاملتر باشد محبّت نيز بيشتر است. امام صادق(عليه السلام) در اين زمينه مىفرمايد: لا يُمَحِّضُ رَجُلٌ الاْيمانَ بِاللهِ حَتّى يَكُونَ اللهُ اَحَبَّ اِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ اَبيهِ وَ اُمِّهِ وَ وُلْدِهِ وَ اَهْلِهِ وَ مالِهِ وَ مِنَ النّاسِ كُلِّهِم؛[1] ايمان انسان به خداوند، كامل و پالايش يافته نيست مگر آنكه خدا در نظر او از خود و پدر و مادر و فرزندان و خانواده و مال و تمامى مردم محبوبتر و دوستداشتنىتر باشد.
در همين زمينه داستانى آموزنده و جالب نقل شده كه بسيار قابل توجه است و از برخورد جوانى نابالغ با پيامبر(صلى الله عليه وآله) حكايت مىكند:
سَلَّمَ عَلَيْهِ غُلامٌ دُونَ الْبُلُوغِ بَشَّ لَهُ وَ تَبَسَّمَ فَرَحاً بِالنَّبِى(صلى الله عليه وآله)، فَقالَ: اَتُحِبُّني يا