دوست مىدارد غذا بخورد منافات دارد. انتخاب او بستگى به ايمان و محبّت او به خدا و آخرت دارد. چرا كه اگر هيچ ايمان و محبّتى نداشته باشد روزهخوارى مىكند. اين حكم در همه محرمات و واجبات جارى است. اگر محبّت خدا غالب باشد انسان دست از گناه بر مىدارد و رو به طاعت مىآورد و بالعكس. بىترديد اگر محبّت قوى باشد موجب مىشود كه محبوب فراموش نشود.
بنابراين، آن مقدار از محبّت كه موجب انجام واجب و ترك حرام است، از باب مقدمه واجب، وجوبِ عقلى دارد و در اين زمينه آيات و روايات فراوانى داريم. چنانكه در رابطه با مشركان مىفرمايد: وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ الله؛[1] مشركان كسانى را كه براى خداوند شريك قرار دادند به اندازه خدا دوست مىدارند.
همانطور كه خدا را دوست دارند بتها را نيز دوست دارند و اين دو محبّت با هم تزاحم پيدا مىكنند، مثل دو نيروى مساوى و در خلاف جهت هم كه موجب اصطكاك، سكون، ميخكوب شدن و مانع از حركت مىگردند. پس لازمه ايمان محبّت به خدا است و بايد بيشتر از محبت به ديگران باشد وگرنه نقص در ايمان محسوب مىشود. و نيز مىفرمايد: قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ و... أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهاد فِي سَبِيلِهِ...؛[2] اگر پدران و فرزندان و... مسكنهايتان محبوبتر از خداوند و پيامبر و جهاد فى سبيل الله است....