يافت عارف حق خواهد شد. يعنى تا انسان به طرف آن نور كشانده نشود، معرفت حقيقى پيدا نمىكند. عارف حقيقى كسى است كه خداوند او را جذب كرده و او را به نور خودش ملحق كند، از هر پستى و ذلّتى رهايى پيدا كند و هر چه را كه با نور تناسب ندارد كنار بزند. يك طرف نور الاهى با شعاعهايى است كه در ميان بندگان شايسته او مانند فرشتگان مقرب، پيامبران، اوليا و بندگانِ صالح تابيده است و يك طرف هم ظلمتها و تاريكىها و شياطين.
به عبارت ديگر صحنه هستى بر اساس تصوير ذوقى و هنرى به دو صحنه تقسيم مىشود: در يك صحنه همه نور، زيبايى، طراوت و خوشى است، و در يك صحنه فقر، گرفتارى، تاريكى، زشتى و پليدى. اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات.[1]
اوج زيبايى يك صحنه پيوستن به نور الاهى، و حضيض يك صحنه پيوستن به اسفل سافلين و مقام ابليس لعين و شيطان رجيم است و انسان در حال نوسان بين اين دو صحنه مىباشد و به همين خاطر انسان از خدا مىخواهد كه او را به نور الاهى ملحق كند كه محل سرور و بهجت و لذت محض است. ديگر ميل به گناه و انجام كارهاى شيطانى در او وجود نداشته باشد، چون كسى كه غرق در نور است به
[1] بقره (2)، 257: خداوند سرپرست مؤمنان است و آنان را از ظلمات به نور خارج مىسازد و سرپرست كافران طاغوت است كه آنها را از نور به سوى ظلمتها خارج مىكند.