در اين فراز از مناجات سه درخواست به پيشگاهالاهى مطرح مىگردد:
1. قلبى كه اشتياق به خداوند داشته باشد؛
2. زبانى راستگو و صادق؛
3. نگاهى برخاسته از حق و يا نگرش حق.
شايد مىتوانستيم اين سه درخواست خود را به اين شكل هم مطرح كنيم: الهى هب لى قلبى شائقا و لسانا صادقا و نظراً حقّاً ولى براى هر كدام از اينها وصفى جداگانه گفته شده كه عبارتند از:
اوّل) دلى كه شوق آن، انسان را به خدا نزديك كند. پس نهتنها دلى مشتاق نياز است بلكه شوق آنچنان باشد كه موجب نزديك شدن به خدا گردد؛
دوّم) زبانى كه راستگويى آن انسان را به سوى خدا بالا ببرد. پس نهتنها زبانى راستگو نياز است بلكه صدق و راستگويى آن بايد موجب بالا رفتن به سوى خدا گردد؛
سوّم) نگاهى كه حقيقت آن موجب نزديكى به خدا شود. پس نهتنها نگاه حق نياز است بلكه حقيقت آن بايد موجب تقرب به پيشگاه خدا گردد. و به احتمال قوى منظور از نظر در اينجا بصيرت است نه نگاه با چشم سر. يعنى نگرش و بينشى داشته باشم كه بينش حقّ او، انسان را به خدا نزديك گرداند.[1]
[1] بر حسب ظاهر لفظ، ضمير يقربه به نظر برمىگردد ولى بعيد است كه مراد اين باشد، بلكه اينجا از مواردى است كه ضمير به مصاحب مرجع برمىگردد يعنى بايد چنين گفت: نظرا يقربه منك حقه يعنى نظرى به من بده كه صاحب نظر را كه من باشم به تو نزديك كند.