را گذرا يافتند ولى عاقبت اين حركت و سفر را نابودى پنداشتند، هر دو گروه غافل و فريبخوردهاند. منتها آنها به يكگونه غافلند و اين گروه به نوع ديگرى از غفلت، گرفتارند. گروه اوّل يكگونه رفتار مىكنند و اين گروه دوّم از غافلها نيز يك نوع رفتار ديگرى دارند. اگر چه گروه دوم از غافلها و فريب خوردهها با افراد فريب نخورده در اين نكته مشترك هستند كه دنيا را گذرا مىبينند ولى تفاوت رفتار افراد غافل از يابندگان حقيقت واضح است. البته اگر چه اين غافلها و فريب خوردهها با دسته اوّل كه اصلا خود را مسافر نمىدانستند و دنيا را گذرا نمىديدند در غفلت و فريب خوردن مشترك هستند ليكن نوع رفتار آنها با هم متفاوت است. چون همانگونه كه اشاره شد، دسته اول كاملا گيج و مبهوت هستند و اصلا توجه ندارند كه حركتى هست يا خير؟! سفرى هست يا خير؟!. از همينروى ديدگاه و عملكرد آنها كاملا از عملكرد و ديدگاه آن گروه جدا است.
بنابر اين مردم از سه منظر به دنيا مىنگرند: عدهاى از دنيا هيچ چيز جز زندگى محدود چند روزه نمىفهمند و كاملا بىتوجه و گيج هستند و مرگ را هم نابودى مىدانند. گروه دوم زندگى دنيا را سفر از بلاها و رنجها به سوى مقصدى ايدهال و آرمانى مىدانند و بالاخره دسته سوم زندگى دنيا را سفر از آرامش و آسايشها به سمت رنج و بلا و نابودى مىپندارند. اگر چه در بينش گروه سوم همانند گروه دوم، دنيا گذراست، ولى جهت حركت در نزد دو گروه متفاوت است. گروه سوّم ـ برعكس گروه دوّم ـ مىپندارند كه از جاى خوب و ايدهآل به سوى زندانى نامعلوم و تاريك مىروند، كه حضرت على(عليه السلام) در بيان نظر آنها مىفرمايند: فَلَيْسَ شَىْءٌ اَكْرَهَ اِلَيْهِمْ وَلا اَهْولَ لَدَيْهِمْ مِنْ مُفارَقَةِ ما هُمْ فيهِ اِلَى ما يَهْجَمُونَ عَلَيْهِ وَيَصيروُنَ اِلَيْهِ؛ هيچ چيز براى اينها از اين سفر ناخوشايندتر نيست، كه از آن جايى كه بودند جدا شوند، و به منزلى كه دلخواهشان نيست بروند. براى چنين مردمى هر لحظه كه سپرى مىشود گويا يك عمر پربلا و گرفتارى و مشقت است كه مىگذرد. اينان خودشان را در حال نزديك شدن به فقر و قحطىزدگى و بيابان بىآب و علف و مرگ و نابودى مىبينند. طبعاً هر لحظه كه مىگذرد، زندگى براى آنها بسيار سخت و سختتر مىشود و دلشان مىخواهد در همان بيابانى كه به خيال خودشان پر از نعمت است، بمانند و از جداشدن از آن بيمناك هستند. از اينرو نمىخواهند آن را از دست