براى خويش قرار داده، تمام امورش را به او واگذارد.[1] در قرآن مجيد آيات فراوانى درباره توكّل وجود دارد و ما به منظور توضيح و تبيين معنا و حقيقت توكّل، به ذكر چند نمونه بسنده مىكنيم و كندوكاو فزونتر در اين زمينه را ـ چونان ديگر زمينهها ـ به فرصتى ديگر وامىنهيم:
خداى سبحان توكّل را لازمه جدا ناشدنى ايمان دانسته است و مىفرمايد:
«... وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون»[2]افراد با ايمان تنها بايد بر خدا توكّل كنند.
مؤمنان كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دلهايشان ترسان مىگردد و آنگاه كه آيات او بر ايشان خوانده مىشود، ايمانشان افزون مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكّل دارند.
در جاى ديگر اتّكا و اعتماد به خداوند را با شدّت و حِدّت بيشترى بيان داشته است:
«رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا اِلهَ اِلا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلا»[5]
پروردگار شرق و غرب را كه معبودى جز او نيست، نگاهبان و وكيل خود برگزين.
جمله «ربّ المشرق و المغرب» اشاره به حاكميّت و ربوبيّت خداوند بر تمام جهان هستى دارد. مقصود آيه، اين است كه خداوندى كه مجموعه جهان هستى، زير سلطه و قدرت اوست
[1] در حديثى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) معناى توكّل را از جبرئيل سؤال كرد، جبرئيل در پاسخ گفت:
معناى توكّل اين است كه انسان يقين كند، سود و زيان و بخشش و حرمان به دست مردم نيست و بايد از آنها نااميد بود و اگر بندهاى به اين مرتبه از معرفت و شناخت برسد كه جز براى خدا كارى انجام ندهد و به كسى جز او اميدوار نباشد و از غير او نترسد و غير از خدا چشم طمع به كسى نداشته باشد، اين همان توكّل بر خداست. بحارالأنوار، ج 68، ص 138، حديث 23.
[2] آل عمران/122. [3] مائده/23. [4] أنفال/2. [5] مزّمل/9.