را از پرورشگاهها و مكانهاى ديگر پيدا مىكنند و در مراكز ثبت اسناد رسمى به ثبت مىرسانند كه او فرزند آنها است و از آنان ارث مىبرد! دولتهاى اين كشورها، بهخصوص كشورهايى كه رشد جمعيتشان منفى است، نيز به اين خانواده كه اكنون به اصطلاح بچهدار شده كمك مالى مىكنند تا از فرزندشان نگهدارى نمايند! اين وضع خانواده در قرن بيست و يكم و عصر به اصطلاح، اوج شكوفايى تمدن بشرى است! همه اينها بر اثر ناسپاسى آن نعمت الهى است كه خداوند به طور فطرى و طبيعى در بشر قرار داده و تحت تأثير آن، زن و مرد با يكديگر رابطه برقرار مىكنند و در نتيجه ازدواج آنها فرزندانى به وجود مىآيد.
نعمت يا نقمت؟
اصولا همه امور دنيايى كه ما از آنها به عنوان «نعمت» تعبير مىكنيم، نعمت بودنش مشروط به شرايطى است و اينگونه نيست كه به صورت مطلق و در هر شرايطى نعمت باشد. هوا، غذا، نور، حرارت و ساير نعمتها در شرايطى مىتوانند تبديل به «نقمت» و بلاى جان آدمى شوند. براى مثال، حرارت براى آدمى لازم است و اگر نباشد انسان از سرما يخ مىزند؛ اما حرارت به هر اندازه مطلوب نيست و اگر از حد و درجه خاصى بگذرد انسان را به زحمت مىاندازد و حتى مىتواند موجب مرگ او شود. انواع غذاها و ميوهها كه خداوند در آيات مختلفى از قرآن آنها را به عنوان نعمت خود بر انسانها ذكر مىكند نيز همينگونه هستند. غذاها و ميوهها براى بدن انسان لازم و مفيدند، اما اگر مصرف آنها از اندازه و شرايط خاصى تجاوز كند زيانبار مىشود. اين مطلب در بحث ما نيز صادق است. مودت و عطوفت و رحمتى كه خداوند بين دو همسر يا پدر و مادر و فرزندان قرار داده است اگر از حد و اندازه خود فراتر برود و حالت افراطى پيدا كند خطرناك است. در اين حالت، آن اهداف و حكمتهايى كه خداوند در وراى اين محبت و عاطفه قرار داده از مسير اصلى خود منحرف مىگردد و آدمى از رسيدن به كمالى كه درخور او است بازمىماند. براى مثال، اگر پدر و مادر به فرزند محبت افراطى داشته باشند، نتيجهاش آن است كه درست تربيت نمىشود و لوس و بىهنر بار مىآيد و هويت