خداوند در عالمي که همه حقايق و اسرار در آن جا کشف ميشوند و حجابها کنار ميروند، براي نيکوکاران مطلوب و همراه با سرور و شادماني خواهد بود و براي گنهکاران همراه با ناراحتي و عذاب خواهد بود. حال اين پرسش مطرح ميشود که آيا اين برداشت، با برداشت عرفاني كه اين حرکت و لقاي را ويژه اولياي خداوند و عارفان ميداند که همراه با سرور و لذت بيپايان است و در دعاها و مناجاتها به عنوان آرزو و آرمان بزرگ از آن ياد شده، منافات دارد؟ آيا ممکن است آيات گوياي حرکت و لقاي عمومي انسانها با خداوند، بر لقاي خاص از ديدگاه عرفا نيز دلالت داشته باشند؟ پاسخ اين پرسش آري است و براي تبيين آن ناچاريم به مبحث تداعي معاني و انتقال معاني از طريق گونههاي دلالت الفاظ نظري بيفکنيم.
براي رساندن معاني موجود در ذهن گوينده به مخاطب، عرف بر اساس قرارداد دلالتهايي را براي الفاظ در نظر گرفته است که به اختصار به آنها اشاره ميکنيم:
1. دلالت مطابقي: عبارت است از دلالت لفظ بر همه معنايي که لفظ براي آن وضع شده و بدان اختصاص يافته است؛ مانند لفظ کتاب که دلالت بر همه معناي کتاب ميکند يا لفظ آب و آتش که کاملاً مفهوم آب و آتش از آنها استفاده ميشود.
2. دلالت تضمني: عبارت است از دلالت لفظ بر جزئي از معنايي که لفظ براي آن وضع شده است و آن جزء داخل معناي کلي لفظ ميباشد؛ مانند دلالت لفظ کتاب بر يک ورق و يا بر جلد کتاب.