اما هم چنان كه در برخى مباحث، و از آن جمله در نقد و بررسى اعلاميه جهانى حقوق بشر، گفته ايم، حقيقت اين است كه هيچ يك از ارزشهاى نام برده مطلق نيستند؛ بلكه همه آنها محكوم و مقيّد به ارزش ديگرى هستند و آن ارزش است كه از ديدگاه اسلام مطلق و فراتر از همه ارزشهاى حقوقى و اخلاقى ديگر ارزيابى مىشود. اين ارزش عبارت است از «كمال نهايى روحى و معنوى انسان» كه تنها نيز با «تقرب به خداى متعال» و كسب موقعيت و منزلت ويژه در پيشگاه او حاصل مىشود.
در نظام ارزشى و اعتقادى اسلام نه تنها هيچ ارزش ديگرى نمىتواند در عرض اين ارزش و برتر از آن باشد، بلكه ارزش هر چيز ارزش مند ديگر نيز، به طور كامل بستگى دارد به مقدار تأثيرى كه در راه رسيدن به اين ارزش برتر و مقصود اصلى والاتر مىتواند داشته باشد. به عبارت ديگر، اين ارزش مطلق نه تنها هم تراز و هم سان با ساير ارزشها نيست و بر همه آنها برترى دارد؛ بلكه اصولا ارزش آفرين است و اساس همه ارزشهاى ديگر نيز محسوب مىشود و هم او است كه به هر يك از كارهايى كه ما انجام مىدهيم ارزش مثبت يا منفى خاص مىبخشد.
بنابراين همه اعمال و رفتار و ديگر ارزشها تا آن جا ارج و مطلوبيت دارند كه وسيله نيل انسان به كمال حقيقى او باشند و در دست يابى انسان به آن ارزش مطلق، وى را مساعدت كنند.
كسانى كه اسلام را نشناخته اند يا در برابر فرهنگ غرب برخوردى انفعالى دارند، آگاهانه يا ناآگاهانه، اين بزرگ ترين ارزش را كه يگانه ارزش اصيل و مطلق مكتب اسلام نيز مىباشد، به دست فراموشى سپرده اند. از همين جا است كه بسيارى از احكام و مقررات اسلامى كه تنها بر اساس