در برخى از روايت نيز مىگويد: خداوند از نور عظمت خويش، آنرا آفريد.
و امّا آفرينش از نور خدا به چه معناستّ مطلبىاست كه از متشابهات است. بدين معنا نيست كه جزئى از خدا جدا شد (و در نتيجه از خدا العياذ بالله كم شد) و آنان به وجو آمدند، نور مادّى نيست، اين همان تجلّى وجودهاى مجرّد است، كه عاليترين مرتهاش وجود خداى متعال است و چيزى از آن كم نمىشود. پس اينكه در برخى روايات آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)به سلمان فرمودند: «معرفتنا بالنّورانيه، بالاترين مقام انسانى ست»؛ اشاره به اين مقام است. اين مقام حتّى از آنچه فلاسفه آنرا نفس يا روح مىنامند، بالاتر است مثلاً اگر ما ثابت كنيم كه هر نفسى با حدوث بدن، حادث است؛ باز، ضررى به آن مقام نورانيّت وارد نمىشود؛ چون مقامى برتر از جهان حدوث بدن، حادث است؛ باز، ضررى به آن مقام نورانيّت وارد نمىشود؛ چون مقامى برتر از جهان حدوث است. يعنى: مىتوان گفت كه: نفس پيامبر(صلى الله عليه وآله) به حدوث ،بدن حادث است و فرض نامعقولى نيز نيست امّا با اين معنا هم منافاتى ندارد كه نور پيامبر(صلى الله عليه وآله)، بالاتر از مقامى است كه به آن نفس مىگوييم.
در روايات هم اشاره دارد به اينكه: خدا از آن نور، ارواح ما را آفريد و آنگاه از بازماندهى آن، ارواح شيعيان ما را.
به هر حال، بيانى است بالاتر از آنچه كه فهم متعارف به آن مىرسد؛ تنها كسانى با ذهن وقادّ و تمرين كافى در مسائل عقلى، مىتوانند تقريبى در اين مسائل براى خود داشته باشند.
بارى، آن مقام نورانيّتى كه براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه سلام الله عليهم ثابت مىشود، چون محيط و دربر دارندهى همهى زمانها و مكانها بلكه علّت فاعلى كُلّ ما سوى الله مىباشد و همهى كمالات اشياء در آن، موجود است [على نعت البساطه]؛ پس بر همه چيز، احاطهى وجودى دارد و نمونه و مثلىاست براى علم الهى، همانگونه كه خداى متعال بر همهى ما سواى خويش، احاطهى حضورى دارد، [و اين ربطى به زمان و مكان خاصّ ندارد] آنها نيز، مظهر تامّ اسمائ الهى اند علمشان هم مظهر علم الهى ست. تمام علوم مادون خودشان در آن مقام نورانيّت، به نحو بساطت، جمع است و حضور دارد. و اين غير علمىاست كه به انسانهاى عادى نسبت مىدهيم؛ در واقع، اينها علمهاى الهىاست كه خدا به آنان اعطاء فرموده است.
در تعبير عرفى خودمان نيز وقتى كارى از انسانى سر بزند كه طبيعت مشترك همه انسانها اقتضاء آن را ندارد، ديگر كار انسانى نمىگوييم، مىگوييم يك كار الهى ست؛ يعنى قواى عادى انسان، اقتضاء چنين كارى را ندارد، مانند معجزات. همچنين اگر برخى انسانها علمى داشته