حجر / 19: «وَأَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْء مَوْزُون».
و در زمين از هر چيز، به هنجار رويانديم.
در اينجا لازم است نكتهاى را در پرانتز ذكر كنيم: در آيه چنانكه مىبينيد فرموده است «مِنْ كُلِّ شَىْء»: از هر چيز و حال آنكه هر چيز ـ اگر چه موزون و بهنجار و سنجيده ـ روئيدنى نيست؛ پس هويداست كه منظور «كُلّ نبات» است يعنى از هر روييدنى؛ ما با ميزان، چيزى آفريدهايم. اين نكتهيى است كه در بسيارى از آيات وجود دارد و بايد توجّه داشت كه با لحن قرآن عظيم و عزيز، آشنا شد. يعنى بايد مراقب بود كه بى جهت و با پندار خويش تمسّك نكنيم؛ «قرائن لفطيّه و مقاميّه» را در نظر داشته باشيم و برداشتهاى پندارگرايانه نكنيم. نظير مورد ذكر شده،در مورد ملكهى سبا نيز آمده است كه مىفرمايد:
نمل / 23: «وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْء».
به او از هر چيز داده شده است. پيداست كه منظور اين نيست كه خدا همه چيز را كه در عالم است به او داده بوده است بلكه از هر چيزى كه لازمه سلطنت و مُلك است بدو عطا فرموده بوده است و سلطنتش نقصى نداشت.
چه بسا تعبير:
نحل / 89: «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء».
در مورد خود قرآن نيز، از همين گونه است يعنى نه اينست كه قرآن بيان كنندهى هر چيزى است كه در عالم اتّفاق مىافتد مثلاً حتى جنگ ايران و عراق. بلكه: «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء» من شأنه ان يكون فى القرآن بيان كنندهى هر چيزى است كه در آن شأن است كه در قرآن ذكر شود.نيز از همين دست است:
انعام / 154: «تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْء».
و يا آنكه در مورد تورات مىفرمايد:
اعراف / 145: «تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْء».
با اينكه مىدانيم كه قرآن كاملتر است؛ پس «كُلِّ شَيْء» در اين مورد نيز بدين معنى است كه: آنچه مقتضاى بيان يا تفصيل آن در آن يا اين كتاب است...
بارى، اين نكتهها را آشنايان با زبان قرآن از قرائن و تناسب حكم و موضوع، درمىيابند.