مهد و مهاد نيز معنايى همانند فراش دارند. برخى گفتهاند كه مىتوان از اين دو كلمه دريافت كه زمين همچون گاهواره، داراى حركت است؛ امّا اين روشن نيست زيرا در آنصورت جاى آنست كه ديگرى بگويد نوع اين حركت، گاهوارهاى و داراى رفت و برگشت است؛ در حاليكه چنين نيست. بنابراين ظاهر آيه همان اشاره به راحتى و جاى استراحت و آرامش است همچنان كه گاهواره براى نوزاد، چنين است.
اوست آنكه زمين را براى شما رام ساخت پس به نواحى آن روان شويد. نكتهاى كه در آيهى اخير، بر آن تكيه شده، اين است كه: زمين زير پاى آدمى، رام است و چون مركبى است راهوار. و از آن مىتوان دريافت كه زمين داراى حركت انتقالى است زيرا ذلول به معنى شتر راهوار است.
پس معنى آيه مىتواند اين باشد كه زمين با آنكه حركت مىكند، شما را نمىآزارد و شما روى آن راحت هستيد و آن چون مركب راهوارى به حركت خود ادامه مىدهد.
مرسلات / 25: «أَلَمْ نَجْعَلِ الأَْرْضَ كِفاتا».
آيا زمين را جايگاه گرفتن و جذب قرار نداديم؟
كِفات موضعى است كه اشياء در آن جمع آورى مىگردد و در اصل معناى آن گرفتن و ضميمه كردن (قبض و ضمّ) وجود دارد. از همين جا مىتوان بهره برد كه زمين، اشياء را به خود جذب مىكند، مىگيرد و بعيد نيست كه اشاره به نيروى جاذبه زمين باشد كه با توجّه به سرعت شگرفِ حركت زمين، اگر اين نيروى جاذبه نمىبود؛ همهى اشياء روى زمين، در فضا پراكنده مىشد.
كِفات داراى معناى ديگرى نيز مىباشد. عرب مىگويد:كَتَفَ الطّايرُ اَىْ اَسْرَعَ فِى الطَّيَرانِ پرنده به سرعت پريد. با توجّه به همين معنا، برخى گفتهاند اين آيه اشارهاى است به حركت انتقالى زمين. امّا ظاهرا اين احتمال از احتمال نخستين ضعيفتر است زيرا كِفات معناى
[1] منكب:قسمت برآمدهى بدن انسان در جائى كه بازو و كتف به هم مىرسند. بنابراين منكب ارض يعنى: نواحى زمين، يا بلنديهاى زمين.