پس، از مطالب ديگر هر چه در اين كتاب عظيم و شريف؛ ذكر شده، به جهت رابطهاى بوده كه با اين هدف مىداشته و در راه تحقّق آن، موثّر مىبوده است.
برخى كه آشنايى كافى با قرآن نداشته يا تحت تأثير موجهايى از فرهنگهاى بيگانه؛ واقع شده بودهاند؛ بى حجّتى، تلاش كردهاند تا بسيارى از مسائل را به قرآن نسبت دهند يا براى كشف پارهاى از مسائل علمى، از آيات قرآن كمك بگيرندو يا ادّعا كردهاند كه: همه چيز و هر چيز را مىتوان از قرآن بيرون كشيد و حتّى گفتهاند كه: غربيها صنعتها را از قرآن استنباط كردهاند!
نمونهاى اين كژانديشى را مىتوان در تفسير «طنطاوى»[1] ديد.
او در زمانهاى مىزيست كه علوم غربى، تازه به مصر راه يافته و فرهنگ اروپايى بر افكار مسلمانان، سيطره پيدا كرده بود؛ و او به گمان خود، براى آنكه مسلمانان را از فريفتگى در برابر فرهنگ غربى بازدارد؛ در كتاب «جواهر القرآن»؛ كوشيد تا بسيارى از مسائل علمى را به آيات قرآنى تطبيق دهد!
شايد اگر از وى پرسيده مىشد كه آيا فرمول بمب اتمى را هم مىتوان، در قرآن كشف كرد؛ بى ميل نبود كه بگويد: آرى!
برخى ديگر، همچنان تحت تأثير فرهنگ غربى، چنين مىانديشند كه قرآن مردم را به علوم طبيعى و شناخت طبيعت، دعوت مىكند و مىخواهد جامعهى انسانى از اين راه، به ترقّى و تكامل علمى و تكنيكى دست يابد و معتقدند كه روشهاى قياسى؛ ميراث فرهنگ يونانى است كه قرآن با آن به مبارزه برخاسته؛ زيرا روش قرآن، روش استقرائى[2] است چرا كه بر
[1] طنطاوى 1287ـ1358 هجرى قمرى. استاد دارالعلم قاهره، شاعر و فيلسوف و نويسنده مصرى. صاحب تأليفات بسيار؛از جمله الارواح، اصل العالم، اين الانسان، التّاج المرصّع بجواهر القرآن و العلوم، جمال العالم، جواهر العلوم، سوانح الجوهرى، الزّهره، نهضة الامامة و حياتها و...