بعضى چيزهايى كه متعلق اذن تكوينى قرار مىگيرد، اذن تشريعى هم دارد؛ افعال واجب، مستحب، مباح كه از انسانها صادر مىشود علاوه بر آن اذن تكوينى، داراى اذن تشريعى هم هست. و ساير افعال فقط اذن تكوينى دارد از جمله كارهاى خلاف قانون و حرامى كه انسانها انجام مىدهند؛ كه ديگر اذن تشريعى ندارد.
***
غير از اذن كه نسبت به تمام حوادث و پديدهها عموميّت دارد، نوبت به «مشيّت» و «اراده» مىرسد كه اين دو مفهوم در فارسى فرقى ندارند، هر دو را مىگوييم «خواستن» در عربى هم در بسيارى موارد اين دو بجاى هم بكار مىرود و آياتى داريم كه:
حج / 18: «اِنَّ اللهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ».
حج / 14: «اِنَّ اللهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ».
در بعضى جاها تعبير مشيّت و در آيهاى ديگر در همان مورد تعبير اراده به كار رفته است. مشيّت و اراده يا مترادفند يا معانى آنها نسبت بهم نزديكند.
تنها فرق اين دو اين است كه وقتى با هم استعمال مىشود مشيّت به مرتبهى مقدم بر اراده اطلاق مىشود.
ما وقتى مىخواهيم كارى انجام دهيم، گاهى مىخواهيم ولى وسائلش مهيّا نيست يا مصلحت نيست در اينجا هنوز اراده نكردهايم ولى مىخواهيم انجام دهيم، مشيّت هست ولى اراده هنوز نيامده است كه گويى مشيّت تقدمى بر اراده دارد، چنين فرقى مىتوان گذاشت.
عقل هم هر دو را نسبت به فعل الهى مىتواند انتزاع كند كه در مرحلهاى مشيت است و در مرحلهاى اراده. البته باز هم تأكيد مىكنيم كه اين مفاهيم در مورد خدا، ما بازاء خارجى ندارد و ترتب خارجى هم ندارد، اين جور نيست كه در ذات الهى چيزى بنام اذن تحقق يابد، بعد چيزى بنام مشيت و بعد شيىء ثالثى بنام اراده. ذات الهى تغييرپذير نيست.
كيفيت انتزاع مفهوم اذن
ما وقتى فعلى را ملاحظه مىكنيم كه اگر بدون اذن خدا صادر شده باشد معنايش اينست كه خدا به صدور اين فعل رضايت نداشته است، و لازمهاش اين است كه خدا مغلوب عامل ديگرى قرار گيرد، ولى مىدانيم كه خدا مغلوب چيزى نمىشود و تأثيرى بر خدا وارد نمىشود پس هر