رعد / 26: «اَللهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ و يَقْدِرُ».
در مورد هدايت و ضلالت و اينكه چگونه يك انسان مهتدى مىشود و راه را پيدا مىكند، و يا چگونه گمراه مىگردد، مىدانيم عواملى وجود دارد كه قابل بررسىاست اما خدا مىفرمايد:
و كسانى كه گمراه مىشوند به واسطهى اعمال بدى كه انجام دادهاند، خدا آنها را گمراه مىكند، اين تعبيرات هم در قرآن هست.
سؤالهاى فراوانى رخ مىنمايد: اگر خدا اين كارها را مىكند پس ما چه كارهايم. آيا اين جبر نيست؟ آيا معناى اينكه خدا جهان را مىآفريند و هر پديدهاى را به وجود مىآورد اين نيست كه ما علل و عوامل طبيعى را ناديده بگيريم؟ اوست كه اين كارها را انجام مىدهد چه طبيعت يا قوانينى در طبيعت باشد، چه نباشد؛ آيا اين معنا، انكار ديناميزم طبيعت نيست؟ در مورد افعال انسان آيا اين جبر و نفى اختيار انسان نيست؟ اين سؤالات مطرح مىشود و پاسخ هم كار آسانى نيست، ما به يارى خدا در صدد اين هستيم كه با استفاده از بيانات قرآنى اين گونه مشكلات را كه در راه تحليل توحيد در خالقيت و ربوبيّت و تطبيق آنها در موارد مختلف پيش مىآيد به بركت نور قرآنى روشن كنيم و ببينيم كه منظور از خالقيت خدا چيست و آيا منافاتى با وجود عوامل طبيعى و حتى ماوراء طبيعى دارد يا ندارد. منظور از اينكه خدا يگانه مدبّر جهان است چيست؟ آيا به اين معناست كه هيچگونه تدبير ديگرى در كار نيست؟ آيا در مورد افعال الهى و تدبيرات انسان كه قرآن تأكيد مىفرمايد چه در مورد تدبيرات مادى از قبيل روزى دادن و چه در مورد تدبيرات معنوى از قبيل هدايت كردن همه در دست خداست و حتى در مواردى عوامل ديگر را نفى مىكند؛ چه معنايى مىدهد؟ آيا لازمهى اين مطالب يك شناخت ايدهآليستى و انكار واقعيات عينى و قوانين اين جهانىاست يا اينكه معنا، چيز ديگريست؟ انشاء الله در بحثهاى بعدى روشن خواهد شد كه قرآن هيچگاه در صدد نفى عوامل و تأثيرات طبيعت به طور كلى نيست؛ هيچ قانونى از قوانين طبيعت را نفى نمىكند.
اختيار انسان را در حوزهى خاص فعاليت خودش، هرگز نفى نمىكند؛ بلكه اساس تعاليم قرآن بر محور اختيار دور مىزند. اگر اختيارى نباشد انبياء براى چه مىآيند؟ چگونه به بشرى كه مثل خسى بر امواجِ توفانى عوامل جبرى گرفتار است، مىتوان نصيحت كرد كه اين كار را بكن و آن كار را نكن، عوامل جبرى اگر انسان را مىچرخانند اين ديگر جاى راهنمايى، تدبير،