سرانجام براي همه ماهيات مرکب، ده جنس عالي بسيط يا ده «مقوله» قائل شدهاند، از اين قرار:
جوهر، کميت، کيفيت، اضافه، وضع، اَين (نسبت مکاني)، متي (نسبت زماني)، جده (نسبت به شيء احاطهکننده)، اَن يفعل (حالت تأثير تدريجي)، اَن ينفعل (حالت تأثر و انفعال تدريجي).
دربارهٔ تعداد مقولات (اجناس عاليه) و اينکه آيا همه آنها واقعاً از قبيل مفاهيم ماهوي (معقولات اُولي) هستند يا دستکم بعضي از آنها (مانند اضافه و مقولات مشتمل بر مفهوم نسبت) از قبيل معقولات ثانيه ميباشند، اختلافاتي در ميان فلاسفه وجود دارد که فعلاً از بررسي آنها صرفنظر ميکنيم.
طبق دستگاه جنس و فصل منطقي و براساس اينکه همه ماهيات مرکب منتهي به چند مقوله ميشوند، تمايز آنها به دو صورت حاصل ميشود: يکي آنکه تمايز آنها به تمامالذات باشد، و آن در صورتي است که دو ماهيت از دو مقوله را با يکديگر مقايسه کنيم که حتي جنس مشترکي هم بين آنها نخواهد بود، مانند مفهوم «انسان» و مفهوم «سفيدي». دوم آنکه تمايز آنها بهبعضالذات باشد، و آن در صورتي است که دو ماهيت از يک مقوله را با يکديگر بسنجيم، مانند مفهوم «اسب» و مفهوم «گاو» که در حيوانيت و جسميت و جوهريت مشترکاند.
حاصل آنکه ماهيات تام (انواع) اگر بسيط باشند، به تمامالذات با يکديگر متباين و متمايزند، و همچنين اگر مرکب و از دو مقوله باشند. نيز فصول و اجناس عاليه که همگي آنها مفاهيم بسيطي بهشمار ميروند، به تمامالذات از يکديگر متمايز هستند و نميتوان جنسي را فرض کرد که شامل همه ماهيات بشود. ازاينرو نميتوان همه ماهيات را حتي مشترک در يک جزء ماهوي دانست.
از سوي ديگر مفهوم «وجود» را که از معقولات ثانيهٔ فلسفي است، مفهومي بسيط و متعين و عام و مطلق ميشمارند که با اضافه شدن به هر ماهيتي، تخصص و تقيد مييابد،