اكثم بن صيفى، از قبيله بنى تميم و از حكماىبزرگ عرب است. [1] مطابق قولى، آيه 100 نساء (4) در شأن
وى كه در راه هجرت به مدينه و پيش از درك پيامبر (ص) وفات يافت، نازل شد. [2]
اكراه
اكراه، واداشتن و اجبار فرد به كارى است كه خوشايند او نيست. [3] در اين مدخل از واژه «اكراه» و
مشتقّات آن و جملههايى كه مفيد اكراهاند استفاده شده است.
اهمّ عناوين: آثار اكراه، احكام اكراه، اكراه بر ارتداد، اكراه بر
دين، اكراه بر زنا، اكراه زنان، ايمان اكراهى.
آثار اكراه
1. بطلان معاملات
1) اكراه در معاملات موجب بطلان آن:
يأيّها الّذين ءامنوا لاتأكلوا أمولكمبينكم بالبطل إلّاأن تكون
تجرة عن تراض مّنكم ....
نساء (4) 29
2. جواز اظهار كفر
2) جواز اظهار كفر از سوى مؤمن، در صورت اجبار او به آن:
من كفر باللّه من بعد إيمنه إلّامن أكره وقلبه مطمئنّ بالإيمن
....
نحل (16) 106
3. رفع تكليف
3) برداشته شدن تكليف از انسان در صورت اكراه:
من كفر باللّه من بعد إيمنه إلّامن أكره وقلبه مطمئنّ بالإيمن
....
نحل (16) 106
... ولاتكرهوا فتيتكم على البغاء إن أردن تحصّنا ... ومن
يكرههّنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رّحيم.[4]
نور (24) 33
4. رفع مؤاخذه
4) برداشته شدن مؤاخذه از مكلّف، در صورت اكراه بر انجام كار ناروا:
من كفر باللّه من بعد إيمنه إلّامن أكره وقلبه مطمئنّ بالإيمن
ولكن مَّن شرح بالكفر صدرا فعليهم غضب مّن اللّه ولهم عذاب عظيم.[5]
[4] جمله «و من يكرههنّ فإنّ اللّه ...» پس از نهى از واداشتن
كنيزان به خودفروشى مىتواند بيانگر اين نكته باشد كه مجبورشدگان به زنا، مورد عفو
قرار مىگيرند.
[5] «من كفر باللّه»، شرط، و جواب آن، «فعليهم غضب من اللّه» است
كه با توجّه به استثناى «إلّا من أكره» رفع مؤاخذه قابل استفاده است.