196. درخواست برادران از پدر براى فرستادن يوسف با آنان براى تفريح:
قالوا يابانا ما لَكَ لا تَأمَنّا عَلى يوسُفَ وانّا لَهُ
[1] . «اسف» بر مجموع حزن و خشم اطلاق مىشود، كهگاهى نيز بر تك
تك آن دو اطلاق مىشود. (مفردات، ص 75 «اسف»)
[2] . يوسف عليه السلام از نسبت نارواى برادران در حق خود و
بنيامين، چيزى اظهار نكرد، اما در درون خويش در واكنش به اين گفتار برادران
مىگفت: «انتم شر مكاناً». (روح المعانى، ج 8، جزء 13، ص 47؛ الميزان، ج 11، ص
227)
[3] . يعقوب عليه السلام اعتماد و اطمينان به فرزندانش درباره
بنيامين را به اعتماد و اطمينانش به آنان درباره يوسف عليه السلام تشبيه كرد. وجه
شبه در اين تشبيه بىثمرى و نتيجه بخش نبودن است، بنابراين مفاد «هل ءامنكم عليه
الا ...» چنين مىشود: «اعتماد من به شما (اگر اعتماد كنم) در بى نتيجه ماندن و
ثمر نداشتن، همانند اعتمادم به شما درباره يوسف خواهد بود.»
[4] . بنابريك احتمال، مقصود از «تصدق علينا» مقدارىبيش از سهميه
و جيره ايشان است و يا مراد همان سهميه است، بدون دريافت همه بهاى آن. (روح
المعانى، ج 8، جزء 13، ص 66)