responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ قرآن نویسنده : مرکز فرهنگ و معارف قرآن    جلد : 33  صفحه : 311

180. جهل و ناآگاهى برادران يوسف، از حقايق غيبى:

قالَ انَّما اشكوا بَثّى وحُزنى الَى اللَّهِ واعلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعلَمون.

يوسف (12) 86

181. ناشناخته بودن يوسف عليه السلام براى برادرانش، در اولين سفر به مصر:

وجَاءَ اخوَةُ يوسُفَ فَدَخَلوا عَلَيهِ فَعَرَفَهُم وهُم لَهُ مُنكِرون.

يوسف (12) 58

چشم‌زخم به برادران يوسف‌

182. نگرانى يعقوب عليه السلام از چشم زخم و حسادت بر فرزندان خويش، در صورت ورود همگى آنان از يك دروازه شهر:

وقالَ يبَنِىَّ لا تَدخُلوا مِن بابٍ وحِدٍ ... وما اغنى عَنكُم مِنَ اللَّهِ مِن شَى‌ءٍ .... [1]

يوسف (12) 67

حسد برادران يوسف‌

183. رشك بردن و حسد ورزيدن برادران يوسف از محبت افزون‌تر پدرشان، نسبت به يوسف عليه السلام و بنيامين:

اذ قالوا لَيوسُفُ واخوهُ احَبُّ الى‌ ابينا مِنّا ونَحنُ عُصبَةٌ .... [2]

يوسف (12) 8

184. آزار رسانيدن برادران، به بنيامين (برادر پدر و مادرى يوسف) از آثار حسادت:

قالَ هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِيوسُفَ واخيهِ اذ انتُم جهِلون.

يوسف (12) 89

185. حسادت برادران يوسف به جايگاه يوسف و بنيامين در نزد پدر، سبب توطئه آنان بر ضدّ يوسف:

اذ قالوا لَيوسُفُ واخوهُ احَبُّ الى‌ ابينا مِنّا ونَحنُ عُصبَةٌ انَّ ابانا لَفى ضَللٍ مُبين ء اقتُلوا يوسُفَ اوِ اطرَحوهُ ارضًا يَخلُ لَكُم وجهُ ابيكُم وتَكونوا مِن بَعدِهِ قَومًا صلِحين.

يوسف (12) 8 و 9

قالَ هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِيوسُفَ واخيهِ اذ انتُم جهِلون.آيت الله هاشمى رفسنجانى و برخى از محققان مركز فرهنگ ومعارف قرآن، فرهنگ قرآن، 33جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: اول، 1384.

يوسف (12) 89

خانواده برادران يوسف‌

186. برادران يوسف، داراى اهل و عيال (زن، فرزند و ...):

... مَسَّنا واهلَنَا الضُّرُّ ... ء ... وأتونى بِاهلِكُم اجمَعين.

يوسف (12) 88 و 93

187. زندگى كردن خانواده برادران يوسف عليه السلام دركنار پدر و پيرامون او:

ولَمّا فَتَحوا مَتعَهُم‌ ... قالوا يابانا ما نَبغى هذِهِ بِضعَتُنا رُدَّت الَينا ....

يوسف (12) 65

خشم بر برادران يوسف‌

188. خشم يعقوب عليه السلام بر برادران يوسف:

وتَوَلّى‌ عَنهُم وقالَ ياسَفى‌ عَلى‌ يوسُفَ‌


[1] . آيه شريفه در اين باره كه يعقوب عليه السلام چه خطرى را براى فرزندان خويش يا براى بنيامين احساس كرده بود بيانى ندارد. بسيارى از مفسّران گفته‌اند: از اينكه يعقوب عليه السلام از آنان خواسته متفرق شوند و از دربهاى متعدد وارد گردند مى‌توان حدس زد كه وى از خطر چشم زخم و مانند آن هراسان بوده است. (الميزان، ج 11، ص 218؛ مجمع البيان، ج 5-/ 6، ص 320)

[2] . ضمير در «قالوا» به «اخوته» در آيه قبل بر مى‌گردد؛ يعنى همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند. تعبير «و نحن عصبة» نشان مى‌دهد كه آنان گروهى نيرومند بودند كه توان و نيروى خويش را در منافع يعقوب عليه السلام به كار مى‌بردند و امور او را سامان مى‌دادند، اينكه آنان اين همه زحمت مى‌كشيدند اما پدرشان بيشتر به يوسف عليه السلام و برادرش محبت مى‌كرد باعث تحريك حسادت آنان شد. (الميزان، ج 11، ص 89-/ 90؛ مجمع البيان، ج 5-/ 6، ص 273) حضرت على بن الحسين عليه السلام مى‌فرمايد: و كانت اول بلوى‌ نزلت بيعقوب و آل يعقوب الحسد ليوسف لما سمعوا منه الرؤيا. (تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 412)

نام کتاب : فرهنگ قرآن نویسنده : مرکز فرهنگ و معارف قرآن    جلد : 33  صفحه : 311
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست