هجرت در لغت از «هجر» است، همچنين «هجران» به معناى اختيار جدايى و
مفارقت انسان از غير خود مىباشد و اين يا به بدن است يا به زبان و قلب[3] و از باب مفاعله هاجر، يهاجر: يعنى
كسى كه براى حفظ دين خود از شهرى به شهر ديگر دورى اختيار كند.
چون مردمان مكه كه در مكه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان
آورده و از وطن و قبيله خود جدا شده بودند، به آنان «مهاجرين» مىگفتند.[4] والهَجرُ و الهِجران، ترك تعهّدات
لازم است و هجرت مهاجران، از اينجا مشتقّ است، زيرا آنان قبيله و خويشانشان را در
راه خدا و براى خدا ترك كرده بودند.[5] در اين مدخل از واژههاى «اعتزل»، «هَجَر»،
«خَرَجَ» و از عبارات مفيد معناى آن با قرينه دالّ بر هجرت مثل «و نجَّيناه و لوطاً» استفاده شده است. با
توجّه به اينكه «مهاجران» خودش مدخل مستقلّى است.
اهمّ عناوين: آثار هجرت، پاداش هجرت، ترك هجرت و فلسفه هجرت.
آثار هجرت
1. آزادى---) آزادى، راههاى كسب آزادى، هجرت
[1] . نزد ما شيعه اماميّه براى زن باكره غير بالغ ولىّ او پدر ويا
جدّ است، و براى غير پدر و جدّ ولايتى نيست، مگر با اعطاى ولايت از جانب خود آن
زن. (مجمعالبيان، ج 1-/ 2، ص 597)
[2] . ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل كرد كه مقصود [از
«الّذىبيده عقدة النّكاح»] برادر، پدر و مردى است كه به او سفارش مىشود و كسى كه
رأى او در مال [مال زن] جايز است. (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 233، ح 919)
[3] . مفردات، ص 833، «هجر»، فرهنگ علوم سياسى، ص 137؛ مبسوط در
ترمينولوژى حقوق، ج 5، ص 3879 «هجرت»؛ نثر طوبى، ج 2، ص 509- 510، «ه- ج»