56. قصّه هابيل و قابيل، ماجرايى واقعى نه افسانه و سمبليك:
[1] . كلمه «بالحق» به قرينه آيات گذشته كه درباره اهلكتاب بود،
مىتواند اشاره به تحريفهايى باشد كه در آثار اهلكتاب نسبت به فرزندان آدم وجود
دارد.
[2] . خداوند به آدم عليه السلام وحى نمود كه وصايت و اسم اعظم را
به هابيل واگذار نمايد و قابيل از هابيل بزرگتر بود و وقتى با خبر شد، خشمناك
گرديد و گفت: من به اين كرامت و وصيّت اولويّت دارم؛ از اين رو وحى نازل شد كه آن
دو قربانى كنند، و در پى آن خداوند قربانى هابيل را پذيرفت. (تفسير الصافى، ج 2، ص
28)
[3] . از امام باقر عليه السلام روايت شده قربانى هابيل پذيرفته شد
وقربانى قابيل پذيرفته نشد؛ چنانكه خداوند فرمود: «واتل عليهم» و هرگاه قربانى
مورد قبول قرار مىگرفت، آتشى آن را مىسوزاند. (كمالالدين، ص 213، ح 2، ب 22؛
تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 612، ح 131)
[4] . «تَقَبُّل» به پذيرفته شدنى اطلاق مىگردد كه مقتضى پاداش
باشد. (مفردات، ص 653، «قبل»)