34. مصونيّت پيامبر صلى الله عليه و آله از هرگونه خطا و انحراف در
دريافت وحى هنگام معراج:
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ
قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى ما كَذَبَ
الْفُؤادُ ما رَأى.
نجم (53) 7-/ 11
مُعرِّف/ اسماوصفات
اين صفت فعلى خداوندى از باب تفعيل [تعريف] به معناى شناساننده
است و فقط يك بار در قرآن در مورد معرّفى كردن و شناساندن بهشت به شهيدان استعمال
شده است.[2] اين صفت الهى به صورت اسمى نيز در
ادعيه آمده است.[3]
وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ.
محمّد (47) 6
معروف---) امر به معروف
مُعزّ/ اسماوصفات
اين صفت فعلى الهى از باب افعال [اعزاز] و از باب تفعيل [تعزيز] به
معناى بزرگى، بخشنده، توانايىدهنده و اقتدار است و در مورد خداوند دو بار در قرآن
به كار رفته است.[4]
اين صفت الهى به صورت اسمى نيز در ادعيه آمده است.[5]
اين صفت فعلى الهى از باب افعال
[اعطاء]
به معناى بخشيدن و عطا نمودن است و در مورد خداوند 3 بار در قرآن به كار رفته است.[6] اين صفت الهى به صورت اسمى نيز در
ادعيه آمده است.[7]
إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ.
كوثر (108) 1
طه (20) 5؛ ضحى (93) 5
مُعظِم/ اسماوصفات
اين صفت فعلى خداوندى از باب افعال
[اعظام]
به
[1] . برخى مقصود از ضماير فاعلى «اوحى» در آيه مزبور را جبرئيل و
برخى مرجع ضمير را «اللّه» دانسته و گفتهاند: با وضوح مطلب، ذكر نشدن مرجع ضمير
در آيات پيشين اشكالى ندارد، در اين صورت خداوند، به وسيله جبرئيل به پيامبر صلى
الله عليه و آله وحى كرده است. (الميزان، ج 19، ص 29)