اين اسم و صفت الهى از باب افعال
[اقاته]
ثلاثى مجرّد «قات يقوت قوتاً» به معناى روزى دادن و نگهدارى كردن است و در قرآن يك
بار براى خداوند به كار رفته است.[1]
... وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتاً.
نساء (4) 85
مِقْيَس بن صُبابه
وى پس از غزوه بنىالمصطلق از مكّه به سوى پيامبر صلى الله عليه و
آله آمد در حالى كه ادّعاى اسلام داشت و طلب خونبهاى برادرش هشام را كه در اين
غزوه به طور خطايى كشته شد مىكرد.[2] وى در فتح مكّه از جمله افرادى بود كه به جهت خيانت خود در قتل
يكى از مسلمانان به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله كشته شد.[3] برخى مفسّران آيه 93 نساء (4) را
درباره وى دانستهاند كه وى به رغم گرفتن ديه، شخصى را كه پيامبر صلى الله عليه و
آله او را مأمور رسيدگى به اين ماجرا نموده بود به قتل رساند و در حالى كه مرتد
بود به مكّه فرار كرد،[4]
نيز مقصود از «مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعدِ ايمنِهِ ...» (نحل، 106) مقيس و
امثال وى دانسته شدهاند كه پس از ايمان مرتد شدند.[5]
مقيم/ اسماوصفات
اين صفت فعلى الهى از باب افعال
[اقامه]
به معناى برپاداشتن و اقامه است. كاربرد اين صفت براى خداوند در مورد برپا نشدن
ميزان جهت سنجش اعمال كافران است. اين صفت الهى به صورت اسمى نيز در ادعيه آمده است.[6]
كشف [مصدر
ثلاثى مجرّدِ «مكاشفه»]
در لغت برداشتن پرده از روى چيزى را مىگويند[7] و در اصطلاح، علم مكاشفه، نورى است كه در قلب [آدمى]
پس از تطهير آن از صفات مذموم، ظاهر مىشود و در پى آن امورى مانند معرفت به ذات و
اسماى الهى، وحى، شناخت ملكوت آسمانها و زمين، تشخيص الهامات شيطانى از رحمانى
براى صاحب آن كشف مىشود.[8] برخى آن را كشف شدن امور غيبى براى كسى دانستهاند.[9] در اين مدخل از واژه «رأى» و مشتقّات آن استفاده شده است.
اهمّ عناوين: آثار مكاشفه، درخواست مكاشفه، مكاشفه محمّد صلى الله
عليه و آله.
آثار مكاشفه
1. اطمينان قلبى از پيامدهاى كشف شهودى چگونگى زنده شدن مردگان براى
ابراهيم عليه السلام:
[10] . ابراهيم عليه السلام خواستار مشاهده حسّى تعلّق حيات به
اجزاى مردگان نبود بلكه خواستار مشاهده فعل و امر خداوند در احياى مردگان بود كه
امرى غيرمحسوس است، گرچه اين امر غير محسوس جداى از امر محسوس [تعلق حيات به اجزاى
مادى و اجتماع آنها به صورت موجود زنده] نبود بنابراين او خواهان حق اليقين بود.
(الميزان، ج 2، ص 374)
[11] . برهان ديده شده از سوى يوسف عليه السلام نوعى از علم و يقين
كشفى بود كه به طاعت تمايل پيدا نمود و از گناه پرهيز كرد. (الميزان، ج 11، ص 129؛
مجمعالبيان، ج 5-/ 6، ص 343-/ 344)