عموى رسول خدا صلى الله عليه و آله است. وى در غزوه بدر، در شمار
مشركان عليه پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه در آنجا اسير و سپس مسلمان شد.[1] برخى مفسّران، آيه 278 بقره (2) را
مربوط به آن دانستهاند كه وى در جاهليّت از جمله رباخواران بود و آيه ياد شده ضمن
برحذر داشتن وى از رباخوارى، مؤمنان را نيز از اين عمل منع نموده است.[2] نيز برخى مفسّران، آيه 19 توبه (9)
را درباره مفاخره عبّاس با طلحه دانستهاند كه وى به سقايت حاجيان افتخار مىكرد و
طلحه به كليددارى كعبه، و در اين ميان امام على عليه السلام به ايمان و جهاد خود
افتخار مىكرد و با نزول آيه مزبور، ايمان و جهاد، از سقايت حاجيان و كليددارى
كعبه برتر دانسته شد.[3]
عبد
--) بردگى
عبدالرّحمان بن ابىبكر
عبدالرّحمان بن ابىبكر (فرزند خليفه اوّل) ابتدا از مشركان و از
شركتكنندگان در جنگ بدر عليه پيامبر صلى الله عليه و آله بود. وى در حديبيّه
اسلام آورد و در جنگ جمل، همراه خواهرش، عايشه عليه على عليه السلام شركت داشت.[4] برخى مفسّران، آيه 17 احقاف (46) را
درباره وى دانستهاند كه ضمن اهانت به پدر و مادر خود، منكر معاد بود و آن را
اسطوره مىدانست.[5]
نيز نزول آيه 71 انعام (6) در پى آن دانسته شد كه وى پدرش را به عبادت بتها دعوت
مىكرد.[6]
عبدالرّحمان بن عوف
عبدالرّحمان بن عوف از تيره بنىزهره و از سابقان در اسلام و
مهاجران اوليّه به حبشه بود. وى از جمله بدريّون[7] و از شوراى شش نفره تعيين خليفه پس از عمر بود.[8] برخى مفسّران، آيه 77 نساء (4) را
درباره شمارى از مسلمانان، از جمله عبدالرّحمان دانستهاند كه بر تشريع نشدن جهاد
و قتال اعتراض داشتند، ولى پس از تشريع جهاد بر آن اعتراض نموده و خواهان تأخير بودند.[9] نيز مقصود از «مطّوّعين» در آيه 79
توبه (9) وى دانسته شده است كه مورد استهزا و تمسخر ديگران قرار مىگرفتند.[10] همچنين آيه 43
[1] . السّيرة النبويّه، ج 2، ص 628؛ الاستيعاب، ج 2، ص 358-/ 359
[2] . جامعالبيان، ج 3، جزء 3، ص 146؛ مجمعالبيان، ج 1-/ 2، ص
673-/ 674
[3] . جامعالبيان، ج 6، جزء 10، ص 124؛ مجمعالبيان، ج 5-/ 6، ص
23
[4] . السّيرة النّبويّه، ابنهشام، ج 2، ص 638-/ 639؛ الاستيعاب،
ج 2، ص 368
[5] . الكشاف، ج 4، ص 303؛ مجمعالبيان، ج 9-/ 10، ص 132؛ النّكت و
العيون، ماوردى، ج 5، ص 279
[6] . روحالمعانى، ج 5، جزء 7، ص 273؛ تفسير التحرير والتنوير، ج
4، جزء 7، ص 299
[7] . السّيرة النّبويّه، ابنهشام، ج 1، ص 251 (حاشيه) و 322؛
الاستيعاب، ج 386-/ 387