19. طمع ورود به بهشت همراه با صالحان، آرمانى مقدّس:

وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ.

مائده (5) 84

عوامل طمع‌

1. برق‌

20. برق آسمان، مايه ترس و طمع براى انسان:

هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً ... [1]

رعد (13) 12

2. رحمت خدا

21. طمع داشتن به رحمت خدا، همراه با ترس از مقام ربوبى، از آداب دعا و نيايش:

... وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ.

اعراف (7) 56

22. رحمت خداوند، موجب طمع محسنان به برخوردارى از آن:

... وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ. [2]

اعراف (7) 56

3. صداى نازك زنان‌

23. خضوع زنان در گفتار، موجب طمع بيماردلان به آنان:

يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً.

احزاب (33) 32

4. مال‌

24. باديه‌نشينان متخلّف از سفر به مكّه، در طمع غنايم جنگ خيبر، خواستار همراهى با پيامبر صلى الله عليه و آله:

سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى‌ مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ‌ ....

فتح (48) 15

25. مال‌اندوزى، سبب طمع برخى به داشتن مال بيشتر:

عَلَى الْكافِرِينَ‌ ... ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ.

مدّثر (74) 10-/ 12 و 15

نيز--) حرص‌

طواف‌

طواف، به معناى چرخيدن در اطراف چيزى است و طائف به كسى مى‌گويند كه براى حفظ خانه‌ها در اطراف آنها مى‌چرخد [3] و در اصطلاح هفت دور (شوط) گرديدن در پيرامون كعبه معظّمه با شرايط بيان شده در شرع است. [4] طواف، از اركان حج است كه‌ با ترك عمدى آن، حج باطل مى‌شود. [5] در اين مدخل‌ طواف اصطلاحى، مدّ نظر و از مشتقّات‌ «طوف» استفاده شده است.

[1] . ديدن برق از اين جهت كه سوزاننده است موجب‌ترس است، و از اين جهت كه ديدن برق، ديدن نور و روشنايى است، موجب طمع به ديدن آن هست كه از روشنايى آن بهره جويد. (الميزان، ج 11، ص 317)

[2] . عبارت «رب» يا «ارباب»، به جهت خوف و ترس فقط يا به جهت طمع به خيرات فقط راه معتدل نبوده است، لذا خداوند دعوت به جمع هر دو رويّه فرموده تا هر دو صفت اصلاح شود. (الميزان، ج 8، ص 160)

[3] . مفردات، ص 531، «طوف»

[4] . تحريرالوسيله، ج 1، ص 429

[5] . سلسلة الينابيع الفقهيّه (ارشاد الأذهان)، ج 30، ص 312