رافع بن حريمله، از احبار يهود بنىقينقاع و از اسلامآورندگان
منافق.[1] برخى مفسّران، نزول آيات 108[2] و 118 بقره (2)[3] را در پى بهانهجوييهاى رافع و فردى
به نام وهب دانستهاند كه براى گرويدن به اسلام خواستههاى نابجايى چون سخن گفتن
خداوند با آنان، جارى ساختن نهر براى آنان و ... را از پيامبر صلى الله عليه و آله
خواستار بودند. همچنين آيه 113 بقره (2) در ردّ ادّعاى رافع و برخى نصاراى نجران
دانسته شده كه هر يك آيين خود را برتر دانسته و ديگرى را تكفير مىكردند. خداوند
با نزول اين آيه، گفتههاى آنان را باطل شمرد.[4] نيز آيات 19[5] و 68[6]
مائده (5) در ردّ پندار باطل رافع و همفكرانش نازل شد كه اظهار مىكردند: خداوند
بعد از موسى عليه السلام كتاب و رسولى نفرستاده است. ذيل ديگر آيات نيز از رافع
ياد شده است.[7]
رافع بن خارجه
برخى مفسّران، نزول آيه 170 بقره (2) را در پى آن دانستهاند كه
پيامبر صلى الله عليه و آله يهود را به اسلام فراخواند و از عقاب خداوند برحذر
داشت.[8] در اين حال رافع و مالك بن عوف به
پاى خواسته، با اظهار اينكه پدران ما بهتر و داناتر از ما بودند، دين خود را برتر
از اسلام دانستند. خداوند با نزول آيه ياد شده، پيروى از پدرانشان را ناصواب
دانست.[9]
رافع بن زيد
برخى مفسّران نزول آيه 60 نساء (4) را در شأن تعدادى از منافقان،
از جمله رافع بن زيد دانستهاند كه رجوع به اهل كفر را جهت داورى، بر رسولخدا صلى
الله عليه و آله ترجيح دادند.[10] خداوند با نزول آيه ياد شده ايشان را سرزنش كرد.[11]
رافع بن معلى
[1] . السّيرة النبويّه، ابنهشام، ج 2، ص 514 و 537
[2] . مجمعالبيان، ج 1، ص 351؛ غررالتبيان، ص 156 و 209
[3] . جامعالبيان، ج 1، جزء 1، ص 715؛ مفحمات الاقران، ص 46
[4] . جامعالبيان، ج 1، جزء 1، ص 692؛ مجمعالبيان، ج 1-/ 2، ص
358؛ التّكميل و الاتمام، ص 113
[5] . جامعالبيان، ج 4، جزء 6، ص 227؛ التّكميل و الاتمام، ص 111؛
الجامع لاحكام القرآن، قرطبى، ج 6، ص 80
[6] . جامعالبيان، ج 4، جزء 6، ص 417-/ 418؛ التّكميل و الاتمام،
ص 118
[7] . السّيرة النبويّه، ابنهشام، ج 2، ص 549 و 568؛ التّكميل و
الاتمام، ص 55