10. اقرار نوح عليه السلام، به عدم دسترسى بر خزائن خداوند:
وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ ... [1]
هود (11) 31
نيز--) قادر، خدا، قدرت خدا
خُزاعه
خُزاعه، از اعراب عدنانى[2] و از طايفه بنوعَمرو بود.
خزاعه يعنى جدا شده و فلسفه نامگذارى آنان به اين نام، آن است كه
چون بنوعَمرو از يمن به شام كوچ كردند، آنان در حجاز باقى ماندند و از بقيّه جدا
شدند[3] و با توجّه به استيلاى طولانى مدّت
بر كعبه[4] براى خود در كنار ديگر قبايل قريش،
امتيازاتى قايل بودند.[5]
برخى مفسّران، نزول آيه 168 بقره (2) را درباره خُزاعه و ديگر قبايل عرب
دانستهاند، كه برخى از طيّبات را بر خود تحريم كردند.[6] همچنين نزول آيه 189 بقره (2) را درباره آنان دانستهاند، كه
براى خود امتيازاتى قائل بودند، از جمله پس از مناسك حج از درب خانههاىشان وارد
نمىشدند.[7] برخى ديگر از مفسّران، نزول آيات
57- 59 نحل (16) را درباره خُزاعه و مُضر دانستهاند، كه دختران خود را زنده به
گور مىكردند و معتقد بودند، ملائكه دختران خدا هستند.[8] عدّهاى از مفسّران آيه 49 نجم (53) را درباره عقيده آنان به
ستاره شِعرى دانستهاند و گفتهاند: آن را به صورت معبود مىپرستيدند.[9]
خزرج
قبيله خزرج، [يكى
از دو قبيله قحطانى ساكن در يثرب]
و منسوب به خزرج بن حارثة بن ثعلبه از انصار مىباشند.[10] بر اساس برخى روايات، فردى يهودى با يادآورى جنگهاى خونين بين
آنان و اوس درصدد تحريك ايشان برآمده، آتش فتنه را در ميان آنان برافروخت. خداوند
با نزول آيات 100 تا 103 آلعمران (3) ضمن اشاره به پيامدهاى مرگبار تفرقه و
[1] . اين كلام نوح عليه السلام در مقابل قوم خويش است
كهمىگفتند: تو كه ادّعاى نبوّت و رسالت مىكنى، بر ما هيچ برترى ندارى و مثل ما
بشرى و هيچ قدرت فوقالعادهاى ندارى. نوح عليه السلام هم در جواب آنها گفت: من
چنين ادّعايى نكردهام كه خزائن و مقدورات خداوند پيش من است و به هر چيزى قدرت
دارم. (مجمعالبيان، ج 5- 6، ص 237)