7. هم اعلام مصرّح در قرآن، مدخل قرار مىگيرند و هم اعلام غير مصرّح
كه بر اساس روايات و كتابهاى تفسير و اسباب نزول، مُرادِ اشارههاى قرآن هستند؛
مانند ابوجهل كه بر اساس روايات «كان الكافر» (فرقان/ 25، 55) به او اشاره دارد.
8. عنوانهايى كه به اعلام، اضافه مىشوند، در صورتى كه از اشخاص
بوده و از شهرت برخوردار باشند، مدخل قرار مىگيرند، مانند برادران يوسف.
9. در بخش اعلام افراد عناوين كلى مدخل قرار نمىگيرند و به عنوان
جامع اكتفا مىشود، مثلًا «تلميخا» كه از افراد «اصحاب كهف» است مدخل قرار
نمىگيرد.
10. موضوعات علوم قرآن كه در قرآنكريم به آنها اشاره شده باشد و از
مفاهيم قرآنى قلمداد شوند مدخل قرار مىگيرند، مانند محكم و متشابه، نسخ و ...
11. اسماء و صفات خداوند، چون غفور و حليم چنانچه در قرآن شريف به
آنها تصريح شده باشد، مدخل قرار مىگيرند. اسماء و صفات غير مصرّح مثل آمِر نيز
اگر از افعال منسوب به خداوند در قرآن انتزاع يابند- مشروط به اينكه در بيان معصوم
(ع) به آنها تصريح شده باشد- يا در كتابهاى كلامى از آنها بحث شده باشد، مانند
متكلّم، مدخل قرار مىگيرند. شايان ذكر است كه مقصود از اسماء و صفات در اين بخش،
اصطلاحى است؛ يعنى تحقّق ملاك اسم و صفت كه «واجد بودن كمال» است، مدّنظر است؛ پس
به هيچ وجه قصد نامگذارى خداوند در كار نيست و به اين ترتيب طرح اسماء و صفاتى از
قبيل بانى با مبناى «توقيفيّت اسماء» ناسازگار نخواهد بود.
دو. اصول و ضوابط برداشت از آيات
از ابتداى كار، اين دغدغه، ذهن و همتِ تدوين كنندگان را به خود مشغول
كرده بود كه چگونه اثرى مىتواند در برگيرنده بيشترين بخشها از معارف قرآن باشد.
و چگونه مىتوان با استنباطى معتبر و استظهاراتى منطبق با اصول تفسير فراهم آورد،
و در همان حال سخنى نو و تازه ارائه داد. اين همه در حالى است كه سخت از در افتادن
در ورطه تفسير به رأى بيم داشتيم. به هر روى آنچه در پى مىآيد، اصول و ضوابطى است
كه در برداشت از آيات و تدوين معجم حاضر، در نظر بوده است:
1. در برداشت از آيات، چينش و نظم كنونى آيات در بسيارى از موارد
مورد توجه بوده است چنانكه برخى روايات نظم فعلى آيات را توقيفى مىداند. [1] 2. در برداشتها از روايات تفسيرى نيز
استفاده مىشود البته مشروط به آن كه با مبانى شناخته شده دينى سازگارى داشته
باشد.
3. از روايات شأن نزول در صورتى كه در منابع معتبر آمده باشد و با
آموزههاى پذيرفته شده
[1] الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 126- 153؛ القرآن وروايات
المدرستين، ج 1، ص 211- 214.