مقال يا بحث يا گفتگو يك عمل فكرى و ذهنى است كه توسط روند تدريجى و
پى در پى تفكر انجام مىگيرد و مترادف قول يا سخن است. لايب نيتس گويد: «گفتار
عبارت است از انتقال از قضيهاى به قضيه ديگر در يك نظام.» زمينه گفتار عبارت است
از مجموعه معانى، يا بهتر بگوييم مجموعه اجزا و اصناف منطقيى كه فكر در روند حكم و
استدلال آن را رعايت مىكند. مثل: «هيچ جانورى ناطق نيست» اين قضيه نسبت به زمينه
بحث در مورد حيوان صادق است و نسبت به جهان اساطير كاذب است.
مقاومت
فارسى/ پايدارى
فرانسه/Resistance
انگليسى/Resistance
لاتين/Resistentia
پايدارى به معنى ايستادگى در مقابل چيزى است.
پايدارى در مقابل هواها يعنى چيرگى بر آنها و مقاومت جسم يعنى مانع
شدن آن.
مقاومت پديدارهاى طبيعى در مقابل فرضيه علمى يعنى ناسازگارى نشان دادن
پديدارها نسبت به فرضيه. لفظ مقاومت به كيفيات محسوسى اطلاق مىشود كه هنگام ادراك
ماده از طريق بساويدن، يا كوشش عضلهاى موجب تمايز آن مىشود.
احساس كوشش عضلهاى در نظر من دوبيران احساسى است كه موجب تمايز بين
ذهنى و عينى يا من و جز من مىگردد. زيرا چنين احساسى از يك طرف مستلزم فاعليتى
است كه كوشش مىكند و از طرف ديگر مستلزم ممانعت از كار و كوشش است و ما اين ميل
به كار و ممانعت از انجام كار را درك مىكنيم و در مىيابيم كه در اينجا دو نحوه
موجود وجود دارد. يكى وجود نفس مدرك و ديگر وجود عالم ادراك شده. دونان گويد:
احساس پايدارى از احساسات ديگر متمايز است. زيرا اين احساس نحوى شىء داراى صلابت
و متانت را براى ما كشف مىكند و هر آنچه در مقابل آن مقاومت كند، خارج از وجود
ماست. علاوه بر اين، ما بر واقعيتهاى عينى احاطه نداريم و نمىتوانيم آنها را آن
طور كه مىخواهيم تغيير دهيم زيرا اين واقعيتها به عنوان اشيائى كه خارج از ما
وجود دارند در مقابل ما مقاومت مىكنند.
مقدم
فارسى/ مقدم
فرانسه/Antecedent
انگليسى/Antecedent
لاتين/Antecedence
مقدم در مقابل تالى است. اگر رابطه بين دو حد رابطه تضمّن باشد، مانند
رابطه پستاندار به مهرهدار، اولى مقدم و دومى تالى است. اگر حكم، حكم شرعى باشد،
قضيهاى كه متضمّن شرط است مقدم و قضيه مشروط تالى است.
مثلا: (1) اگر الف صادق باشد، (2) ب صادق است. شماره (1) مقدم و شماره
(2) تالى است.
در معرفتشناسى، مقدم به پديدارهاى اطلاق مىگردد، كه در زمان مقدم بر
پديدارهاى ديگر است. در اين مورد گفتهاند: مقدم بىواسطه، مقدم ثابت. مقدم به اين
معنى مترادف شرط و علت است. زيرا رابطه عليت مستلزم دو طرف است. يك طرف مقدم يا
علت، طرف ديگر تالى يا معلول.
در روانشناسى و پزشكى مقدمات عبارت است از سوابق يا مجموع حوادث شخصى
گذشته يا پديدههاى ارثى كه احوال طبيعى يا بيمارىهايى را كه شخص در حال حاضر
بدان گرفتار است، تفسير مىكند. مقدم مترادف متقدّم است.