نكره، كه از
ادوات مطلق مى
باشد اسم جنسى
است كه تنوين
نكره به خود
مى گيرد و بر
فردى غير معين
از جنس خود،
دلالت مى كند،
مانند: «اسد» كه
بر يك فرد غير
معين از همه
افراد اسد
دلالت مى كند
و مى تواند هر
فردى باشد.
درباره
حقيقت و ماهيت
اسم نكره
ديدگاه هاى گوناگونى
وجود دارد:
1. اسم
نكره بر يك
فرد نامعين از
جنس خود دلالت
مى كند، مثلا
«رجل» (با تنوين)
بر فردى از
افراد رجل
دلالت مى كند.
در اين جا
برخى معتقدند
اين فرد در
واقع معين است
اما در ظاهر و
براى ما مجهول
است و بعضى
ديگر معتقدند
اين فرد هم در
واقع و هم در
ظاهر نامعين
است;
2. اسم
نكره بر فرد
مردد دلالت مى
نمايد; براى
مثال، «جئنى
برجل»، به
معناى «جئنى
بهذا الرجل او
ذاك» است;
[3]اسم
نكره بر معناى
كلى دلالت مى
كند، اما به سبب
تنوين، بر فرد
خاص منطبق مى
گردد; يعنى
كليت از معناى
اسم جنس و
جزئيت از
تنوين از باب
تعدد دال و
مدلول فهميده
مى شود.
بسيارى از
متأخران اين
نظر را
پذيرفته اند
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 285.
سبحانى
تبريزى،
جعفر، الموجز
فى اصول الفقه،
ج 1، ص 224.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 198.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 1، ص 399.
مجاهد،
محمد بن على،
مفاتيح
الاصول، ص 194.
سبزوارى،
عبدالاعلى،
تهذيب
الاصول، ج 1، ص 151.
نائينى،
محمد حسين،
اجود
التقريرات، ج
1، ص 515.
شيرازى،
محمد، الوصول
الى كفاية
الاصول، ج 3، ص 239.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية فى
توضيح الكفاية،
ج 3، ص 705.
فيض،
عليرضا،
مبادى فقه و
اصول، ص 241.
مشكينى،
على،
اصطلاحات
الاصول، ص 246.
خمينى، روح
الله، تهذيب
الاصول، ج 1، ص 531.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 2، ص 37.
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 3، ص
(543-541).
نكره در
سياق اثبات
اسم نكره
واقع در جمله
مثبت; از
مصاديق
اختلافى
الفاظ عموم
نكره در
سياق اثبات،
مقابل نكره در
سياق نفى يا
نهى بوده و
عبارت است از
اسم نكره اى
كه در جمله اى
مثبت (كه در آن
ادات نفى و يا
نهى وجود ندارد)
به كار مى
رود، مانند:
«جائنى رجل».
در اين كه
نكره در سياق
اثبات از ادات
و الفاظ عموم
محسوب مى شود
يا نه، اختلاف
وجود دارد;
برخى از صاحب
نظران
معتقدند نكره
در سياق
اثبات، بر
عموم دلالت
نمى كند، مگر
در جاهايى كه
مقدمات حكمت
به ميان مى
آيد يا در
جمله اى كه در
آن امتنان
وجود دارد،
مثل آيه: (فِيهِما
فاكِهَةٌ وَ
نَخْلٌ وَ
رُمّانٌ)1 كه
در مقام
امتنان بوده و
بر وجود انواع
سيب، خرما و
انار در دو
باغ بهشتى
دلالت مى كند.
مرحوم
«ميرزاى قمى»
معتقد است
وقتى اسم نكره
مدخول فعل امر
قرار مى گيرد،
بر عموم بدلى
دلالت مى كند
نه عموم شمولى
و استغراقى.
اما برخى
ديگر اعتقاد
دارند نكره در
سياق اثبات
اگر جمع باشد،
مثل: «جائنى
رجال»، گوياى
عموم نيست
بلكه بر بيش
از دو نفر
دلالت مى
نمايد; اما اگر
مفرد باشد،
مثل: «جائنى
رجل»، بر فرد
واحد دلالت مى
كند.
گروهى ديگر
معتقدند نكره
در سياق نفى،
بر عموم دلالت
مى كند، ولى
فرق آن با
نكره در سياق
نهى اين است
كه عموم آن
بدلى است[2]