مندوحه، به
معناى قدرت و
توانايى مكلف
در اداى
مأموربه در
ضمن فرد مباح
است; يعنى
مكلف ناگزير
نيست مأمورٌ
به را در ضمن
فرد حرام به
جا آورد.
توضيح:
برخى از
اصولى ها قيد
«مندوحه» را به
عنوان مسئله
اجتماع امر و
نهى افزوده اند
(اجتماع الامر
و النهى مع
المندوحة) و
معتقدند نزاع
درباره جواز
اجتماع امر و
نهى يا امتناع
آن دو در جايى
تصور دارد كه
مكلف اختيار
داشته باشد
مأمورٌ به را
هم در ضمن فرد
مباح و هم در
ضمن فرد حرام
انجام دهد.
براى نمونه،
در مثال نماز
در خانه غصبى
كه امر به نماز
و نهى از غصب
متوجه مكلف
شده است محل
نزاع آن جايى
است كه مكلف
مى تواند نماز
را هم در مكان مباح
و هم در مكان
غصبى بخواند،
اما با انتخاب
بد خويش، در
مكان غصبى مى
خواند; ولى در
جايى كه وى
ناچار است
نماز را در
مكان غصبى
بخواند، بحث
اجتماع امر و
نهى پيش نمى
آيد، زيرا
نمونه اى از
تكليف به محال
است و حتى كسانى
كه نظريه جواز
اجتماع را
پذيرفته اند
آن را
نپسنديده اند.
مرحوم
«آخوند» در
«كفاية» در
پاسخ اين گروه
مى گويد: وجود
و عدم مندوحه
هيچ تأثيرى در
بحث ندارد،
زيرا جواز به
معناى امكان
است و قائل به
جواز معتقد
است نفس
اجتماع دو
تكليف از نظر
عقلى محال
نيست بلكه
ممكن است، چه
در خارج
مندوحه باشد و
چه نباشد.
به بيان
ديگر، بحث
اجتماع امر و
نهى، در مقام ثبوت
و اين كه آيا
نفس چنين
تكليفى امكان
دارد يا
ندارد، مطرح
است اما
مندوحه داشتن
يا نداشتن،
مربوط به مقام
اثبات تكليف و
امتثال آن است.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 2، ص 268.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 6، ص 500.
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 3، ص 29.
خمينى،
مصطفى،
تحريرات فى
الاصول، ج 2، ص 231.
آخوند
خراسانى، محمد
كاظم بن حسين،
كفاية
الاصول، ص 187.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 1، ص 545.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 295.
خمينى، روح
الله، مناهج
الوصول الى
علم الاصول، ج
2، ص 113.
صدر، محمد
باقر، دروس فى
علم الاصول، ج
2، ص (278-276).
موسوى
بجنوردى،
محمد، مقالات
اصولى، ص 100.
طباطبايى
قمى، تقى،
آراؤنا فى
اصول الفقه، ج
1، ص 236.
منسوخ
حكم شرعىِ
نسخ شده توسط
حكم شرعى ديگر
منسوخ، از
اركان نسخ
بوده و به
معناى دليل
معتبر شرعى
است كه به سبب
دليل معتبر
شرعى ديگر (ناسخ)
كه پس از آن مى
آيد، حكم آن
برداشته مى
شود، مانند
آيه شريفه: (يا
أَيُّهَا
الَّذِينَ
آمَنُوا إِذا
ناجَيْتُمُ
الرَّسُولَ
فَقَدِّمُوا
بَيْنَ يَدَيْ
نَجْواكُمْ
صَدَقَةً; هرگاه
خواستيد
بارسول خدا
سخن سرى
بگوييد، پيش
از آن بايد
صدقه بدهيد»1
كه با آيه
شريفه: (أَ
أَشْفَقْتُمْ
أَنْ
تُقَدِّمُوا
بَيْنَ يَدَيْ
نَجْواكُمْ
صَدَقات); «آيا
ترسيديد فقير
شويد كه از
دادن صدقات
قبل از نجوا
خوددارى
كرديد؟» حكم
آن وجوب صدقه
برداشته شده
است.
به آيه اول،
منسوخ و به
آيه دوم، ناسخ
اطلاق مى شود.
در كتاب
«الذريعة الى
اصول الشريعة»
آمده است:
«فاما
المنسوخ
فهوالدليل
الذى تغير حكمه
بالدليل
الناسخ»[2]