ميرزاى
قمى،
ابوالقاسم بن
محمد حسن،
قوانين
الاصول، ج 1، ص 335.
مشكينى،
على، تحرير
المعالم، ص 137.
زهيرالمالكى،
محمد
ابوالنور،
اصول الفقه، ج
3، ص 10.
رشاد،
محمد، اصول
فقه، ص 177.
فيض،
عليرضا،
مبادى فقه و
اصول، ص 232.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 1، ص 443.
مجمل
مفرد
لفظ مفرد
فاقد معناى
روشن
مجمل مفرد،
مقابل مجمل
مركب بوده و
به لفظ مفردى
(غير جمله)
گفته مى شود
كه معناى آن
روشن نيست،
مانند: كلمه
«قرء» در آيه: (وَ
الْمُطَلَّقاتُ
يَتَرَبَّصْنَ
بِأَنْفُسِهِنَّ
ثَلاثَةَ
قُرُوء)[1]
سبب اجمال
لفظ «قرء»،
مشترك بودن
معناى آن ميان
«طهر» و «حيض» است;
بنابراين،
مشخص نيست كه
عِدّه طلاق سه
طهر است يا سه
حيض.
عواملى كه
موجب اجمال در
لفظ مفرد مى
شود عبارت است
از:
مثال براى
مورد سوم،
جايى است كه
متكلم مى گويد:
«زيد اسد» و
مخاطب ترديد
دارد كه متكلم
در مقام بيان
شجاعت زيد است
يا اين كه در
مقام مسخره
كردن او است و
مى خواهد
نهايت ترس او
را بيان كند.
[2]ميرزاى
قمى،
ابوالقاسم بن
محمد حسن،
قوانين الاصول،
ج 1، ص 332
زهيرالمالكى،
محمد
ابوالنور،
اصول الفقه، ج
3، ص 10.
فيض،
عليرضا،
مبادى فقه و
اصول، ص 231.
رشاد،
محمد، اصول
فقه، ص 176.
مجمل و
مبيَّن
ر.ك: مجمل،
مبين (به فتح).
محتاط
شخص عمل
كننده به
احتياط به قصد
يقين به امتثال
تكليف
محتاط، كسى
است كه از راه
احتياط طورى
به وظيفه خود
عمل مى نمايد
كه يقين مى
كند تكليف
واقعى خود را
انجام داه
است، خواه
مقلد باشد يا
مجتهد; براى
مثال; در جايى
كه عده اى كارى
را حرام مى
دانند و عده
اى ديگر آن را
حرام نمى
دانند، وى از
آن عمل اجتناب
مى كند، و يا
در جايى كه
عده اى عملى
را واجب مى
دانند و عده
اى ديگر آن را
واجب نمى
دانند، وى آن
عمل را انجام
مى دهد.
حكيم، محمد
سعيد، المحكم
فى اصول
الفقه، ج 4، ص 127.
اصفهانى،
محمد حسين،
بحوث فى
الاصول، جزء
3، ص 187.
مؤمن،
محمد، تسديد
الاصول، ج 2، ص 32.
محرم
ر.ك: حرام
محكم
ر.ك: لفظ
محكم
محكمات
كتاب
آيات داراى
معناى روشن و
فاقد ابهام
محكمات كتاب،
مقابل
متشابهات
كتاب مى باشد.
محكم از
«اِحكام»
گرفته شده و
در لغت به
معناى چيزى
است كه داراى
ثبات و قوام
بوده و قابل
خدشه نيست و
بر اساس اين،
آيات محكمات
آياتى است كه
داراى روشنى و
استحكام در
معنا بوده و
فهميدن معانى
آنها نيازمند
تحقيق و بررسى
خاص نيست،
مانند آيات:
«الله خالق كل
شىء»،1 «ان الله
على كل شى ء
قدير»2 و «لم يلد
و لم يولد»[3]
مشهور
اصوليون
معتقدند نصوص
و ظواهر قرآن
كريم، جزء
محكمات قرآن
مى باشد.
اخبارى ها
فقط آياتى را
كه نص (صريح) در
معناى خود مى
باشد، محكم مى
دانند و ظواهر
را جزء متشابهات
به حساب مى
آورند[4]