است، ولى
اين مسئله در
ماهيت قرعه
نيست; بنابراين،
اگر اختلاف بر
سر حقى هم
نباشد، مى
توان از قرعه
استفاده كرد،
چنان كه در
قضيه سرپرستى
حضرت مريم(عليها
السلام) كسى
مدعى حقى
نبود، بلكه همه
در پى كسب
افتخار بودند.
نكته اول:
در مورد اين
كه قرعه از
امارات است يا
اصول، ميان
علما اختلاف
وجود دارد.
نكته دوم:
براى اثبات
قرعه، به آيات
قرآن مثل آيه 141
سوره صافات، و
آيه 144 آل
عمران،،
روايات متعدد
و اجماع، تمسك
شده است; براى
مثال، «شهيد
ثانى» در
قواعد و «ابن
ادريس» در
سرائر، ادعاى
اجماع نموده
اند.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 492.
طباطبايى
قمى، تقى،
آراؤنا فى
اصول الفقه، ج
3، ص 154.
ولايى،
عيسى، فرهنگ
تشريحى
اصطلاحات
اصول، ص 265.
عراقى،
ضياء الدين،
منهاج
الاصول، ج 5، ص 398.
آشتيانى،
محمد حسن بن
جعفر، بحر
الفوائد، ص 3.
كوثرانى،
محمود،
الاستصحاب فى
الشريعة
الاسلامية، ص
219.
سجادى،
جعفر، فرهنگ
معارف
اسلامى، ج 3، ص 488.
شهيد اول،
محمد بن مكى،
القواعد و
الفوائد، ج 2،
ص 183.
قاعده كل ما
حكم به العقل
حكم به الشرع
ر.ك: مستقلات
عقلى
قاعده
لاحرج
ر.ك: قاعده
نفى عسر و حرج
قاعده
لاضرر
نفى
مشروعيت هر
گونه ضرر و
اضرار در
اسلام
قاعده لا
ضرر، از قواعد
مشهور فقهى
است كه در بيشتر
ابواب فقه
كاربرد دارد و
مضمون آن اين
است كه هرگونه
ضرر و اضرار
در اسلام نفى
شده است.
براى اثبات
اين قاعده، به
ادله قرآنى،
روايى و عقلى،
استدلال شده
كه به بعضى از
آنها اشاره مى
گردد:
1. آيه: (لا تُضَارَّ
والِدَةٌ
بِوَلَدِها
وَ لا مَوْلُودٌ
لَهُ
بِوَلَدِه)[1] اين
آيه، مادران و
پدران را از
ضرر رساندن به
فرزندانشان
نهى كرده است;
(بنا به تفسير
ديگر، آيه، هر
يك از والدين
را از ضرر زدن
به ديگرى، به
واسطه
فرزندشان،
نهى نموده
است). بنابر
اين، از آيه
فهميده مى شود
كه ضرر زدن هر
كسى به ديگرى،
ممنوع و ناروا
است.
2. معروف
ترين حديثى كه
به آن استدلال
شده، داستان
«سمرة بن جندب»
است كه در ذيل
آن عبارت «لا
ضرر و لا ضرار»
آمده است.
مرحوم «كلينى»
در كتاب «اصول كافى»
از «ابن مسكان»
و او از «زراره»
نقل مى كند كه
امام باقر(عليه
السلام)
فرموده است:
«در
زمان رسول
خدا(صلى الله
عليه وآله)،
شخصى به نام
سمرة بن جندب
در جوار خانه
فردى از انصار،
درخت خرمايى
داشت كه آمد و
رفت وى از
درون زمين آن
مرد انصارى
بود. سمرة بن
جندب براى رسيدگى
به آن درخت به
دفعات و سرزده
به زمين مرد انصارى
مى رفت و به
اين ترتيب
مزاحمت ايجاد
مى كرد تا اين
كه صاحب خانه
به سمرة گفت:
تو بى خبر و
بدون اذن به
خانه ام مى
آيى و مزاحمت
ايجاد مى كنى،
پس از اين،
هنگام آمد و
شد اجازه
بگير. سمره
گفت: چنين نمى
كنم. مرد
انصارى به
حضرت رسول(صلى
الله عليه
وآله) شكايت برد.
حضرت به سمره
فرمود: از اين
پس، اذن بگير.
سمره
نپذيرفت،
حضرت فرمود:
از اين درخت
صرف نظر كن و
من در برابر
آن، درختى با
همان اوصاف در
جاى ديگر به
تو مى دهم.
سمره
نپذيرفت،
حضرت فرمود:
ده درخت در
مقابل آن مى
دهم، باز هم
قبول نكرد.
فرمود: درختى
در بهشت به تو
مى دهم. سمره
باز هم
نپذيرفت، تا
اين كه حضرت فرمود:
«انك
رجل مضار و لا
ضرر و لا ضرار
على مؤمن»; «تو
مرد سخت گير و
آسيب رسانى
هستى و مؤمن
نبايد به كسى
ضرر بزند»،
بعد از آن
دستور داد آن
درخت را از
ريشه كندند و
جلوى سمره
انداختند.
در جايى
ديگر، اين
روايت با اندكى
اختلاف، نقل
شده است، به
اين صورت كه
حضرت به آن
مرد انصارى
فرمود: «اذهب
فاقلعها و ارم
بها وجهه فانه
لا ضرر و لا
ضرار» برو آن
را بكن و نزد
او بينداز،
زيرا ضرر و
ضرار نيست».
روايات
قاعده لاضرر
در حد تواتر
است. در روايات
اماميه،
قاعده لا ضرر
با سه عبارت،
بيان شده است:
درباره
معناى سه كلمه
«لا» و «ضرار» و
«ضرر» سخن بسيار
گفته شده و
معانى
متفاوتى
احتمال داده
شده است. منشأ
آن اختلاف ها،
اين است كه
ظاهر عبارت
«لا ضرر و لا
ضرار» بر نفى
هر گونه ضرر
در اسلام
دلالت مى كند،
و اين در حالى
است كه در
عالم خارج
بالوجدان ضرر وجود
دارد. به همين
دليل، در معنا
كردن اين جمله
ميان فقها
اختلاف است.
در ذيل به
چهار نظر مشهور
اشاره مى شود: