خطاب
شفاهى، مقابل
خطاب غير
شفاهى بوده و
عبارت است از
خطابى لفظى و
شفاهى كه از
طريق آن مراد
متكلم با
اعلام غير
كتبى، در مجلس
خطاب و سخنرانى،
به اطلاع
مخاطبان
رسانده مى شود.
خطاب هاى شفاهى،
خطاب هايى است
كه يا در
ابتداى آنها
نشانه هاى
خطاب آورده
شده، مانند:
«يا ايها الذين
آمنوا» و «يا
ايهاالناس»، و
يا داراى هيئت
هايى است كه
بر خطاب دلالت
دارد، مانند:
هيئت امر در (وَ
السّارِقُ وَ
السّارِقَةُ
فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما)[1]
نكته:
در خطاب هاى
شفاهى، اين
بحث مطرح مى
شود كه آيا
اين خطاب ها
مخصوص حاضران
در مجلس است
يا غايبان را
هم در بر مى
گيرد و اگر
غايبان هم
مخاطب باشند،
آيا خطاب شامل
معدومان نيز
مى شود يا خير.
علماى اصول
نسبت به اين
كه احكام
شريعت مقدس
اسلام، شامل
همه مكلفان مى
گردد و تا روز
قيامت ثابت
است، اجماع
داشته و آن را
از ضروريات
دين مى دانند;
ولى بحث در
اين است كه
وضع ادوات
خطاب براى
چيست; آيا وضع
آن به گونه اى
است كه شامل
غايبان و
معدومان نيز
مى شود يا به
حاضران در
مجلس خطاب
اختصاص دارد.
در اين مورد
اقوالى وجود
دارد، ولى در
نهايت، همه
قبول دارند كه
به سبب ادله
خارجى و ضرورت
دين، خطاب هاى
شفاهى، همه
مكلفان، در
همه اعصار را
شامل مى گردد.
صاحب
معالم، حسن بن
زين الدين،
معالم الدين و
ملاذ
المجتهدين، ص
108.
زهيرالمالكى،
محمد
ابوالنور،
اصول الفقه، ج
2، ص 228.
محمدى، ابوالحسن،
مبانى
استنباط حقوق
اسلامى يا
اصول فقه، ص 81.
نائينى،
محمد حسين،
اجود
التقريرات، ج
1، ص 489.
مشكينى،
على، تحرير
المعالم، ص 106.
ميرزاى
قمى،
ابوالقاسم بن
محمد حسن،
قوانين الاصول،
ج 1، ص (230-229) و (241-240).
خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
5، ص 253 و 273.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 132
و 140.
خطاب
طريقى
خطاب صادر
شده به قصد
دست يابى به
حكم واقعى
خطاب
طريقى، مقابل
خطاب ظاهرى
بوده. و به
خطابى گفته مى
شود كه به
منظور رساندن
مكلف به حكم واقعى
از سوى شارع
صادر شده است
و خاصيت كشف از
واقع را (هر
چند به صورت
تعبدى) دارد.
در كتاب
«اجود
التقريرات»
آمده است:
«و
ذلك لما عرفت
من ان العصيان
حقيقة انما هو
بالنسبة الى
الخطاب
الطريقى
الواصل عند
المصادفة دون
الخطاب
الواقعى
المجهول»[1]
خطاب در بر
گيرنده تكليف
ظاهرى، هنگام
جهل يا شك در
حكم واقعى
خطاب
ظاهرى، مقابل
خطاب واقعى
بوده و به
خطابى گفته مى
شود كه هنگام
جهل يا شك
مكلف در تكليف
واقعى، متوجه
وى مى گردد و
دربردارنده
تكليف ظاهرى
براى او است،
مثل: خطاب «لا
تنقض اليقين»
به كسى كه در تكليف
واقعى خود شك
نموده است.
خطاب ظاهرى
دربرگيرنده
اصلى از اصول
عملى و يا
اماره اى از
امارات مى
باشد.
صدر، محمد
باقر، دروس فى
علم الاصول، ج
2، ص 27.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
4، ص 200.
بروجردى،
حسين، نهاية
الاصول، ص 134.
خطاب عام
ر.ك: خطاب
كلى
خطاب
عرفى
خطاب صادر
شده از مولاى
عرفى به قصد
بيان احكام
عرفى
خطاب عرفى،
مقابل خطاب
شرعى بوده و
به خطابى گفته
مى شود كه از
ناحيه مولاى
عرفى به قصد
بيان احكام
عرفى متوجه
مكلف گرديده
است، مانند اين
كه مولا به
عبد خود
بگويد: «آب
بياور».
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص
138و141.
مجاهد،
محمد بن على،
مفاتيح
الاصول، ص 196.
خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
5، ص 276.
مغنيه،
محمد جواد،
علم اصول
الفقه فى ثوبه
الجديد، ص 27.
علم الهدى،
على بن حسين،
الذريعة الى
اصول الشريعة،
ج 1، ص 15.