مراد از
تعارض ادله
متعدد آن است
كه ميان مدلول
بيش از دو
دليل، تعارض و
تنافى به وجود
آيد، مانند
اين كه دليل
عامى بگويد:
«يجب اكرام
العلماء» و
دليل عام
ديگرى بگويد: «يحرم
اكرام العلما»
و دليل سومى
نيز بگويد: «يجب
اكرام العالم
العادل». بحثى
كه در اين جا
مطرح مى شود
اين است كه
آيا در اين
صورت، براى
رفع تعارض،
همان ظهورات
اولى ادله
ملاحظه مى گردد;
يعنى يك يك
ادله با هم
سنجيده مى
شوند، يا اين
كه دو دليل با
هم ملاحظه و
بين آنها رفع
تعارض مى شود
و بعد با دليل
سوم ملاحظه مى
گردد؟
به بيان
ديگر، آيا در
رفع تعارض بين
ادله متعدد،
از طريق
انقلاب نسبت
عمل مى گردد
يا از طريق
عدم انقلاب
نسبت؟
ميان اصولى
ها در اين
باره اختلاف
است; عده اى همچون
مرحوم «آخوند»
در «كفاية
الاصول»1 و «شيخ
انصارى در
«فرائد
الاصول»2 به
عدم انقلاب
نسبت، و برخى
ديگر به
انقلاب نسبت
معتقد شده اند.
نيز ر.ك:
انقلاب نسبت.
1. آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص (516-515).
[2]انصارى،
مرتضى بن محمد
امين، فرائد
الاصول، ج 2، ص 794
خويى،
ابوالقاسم،
مصباح الاصول،
ج 3، ص 386.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
7، ص 265.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 3، ص 572.
سبحانى
تبريزى،
جعفر،
المحصول فى
علم الاصول، ج
4، ص 455.
تعارض ادله
محرزه
ر.ك: تعارض
ادله اجتهادى
تعارض ادله
محرزه و اصول
عملى
ر.ك: تعارض
اصل عملى و
دليل اجتهادى
تعارض
ادله نقلى
تنافى
مدلول دو يا
چند دليل نقلى
تعارض ادله
نقلى، مقابل
تعارض ادله
عقلى و به معناى
تنافى ميان
مدلول دو يا
چند دليل نقلى
است، مانند:
تعارض ظاهر
كتاب و خبر
واحد.
در تعارض
ادله نقلى،
براساس قواعد
باب تعارض عمل
مى گردد.
عزيز برزنجى،
عبداللطيف
عبدالله،
التعارض و الترجيح
بين الادلة
الشرعية، ج 1،
ص 44.
تعارض ادله
نقلى و عقلى
ر.ك: تعارض
دليل عقلى و
نقلى
تعارض
اسباب نزول
تنافى
اقوال
مفسّران و
محدثان
درباره شأن نزول
آيات قرآن
تعارض
اسباب نزول،
از اقسام
تعارض ادله
لفظى و به
معناى تنافى
ميان اسباب
مختلف نزول
آيه اى از
آيات قرآن است
كه از سوى
مفسران و
محدثان بيان
شده است، چنان
كه براى آيه:(يَسْئَلُونَكَ
عَنِ
الرُّوحِ
قُلِ الرُّوحُ
مِنْ أَمْرِ
رَبِّي)،1 دو
شأن نزول نقل
شده است:
[1]در
«صحيح بخارى»
از ابن مسعود
نقل شده كه
گفته: من و
پيامبر (صلى
الله عليه
وآله) در
مدينه راه مى
رفتيم كه جماعتى
از يهود از آن
جا عبور مى
كردند، برخى از
آنان درباره
حقيقت روح از
پيامبر(صلى
الله عليه
وآله)سؤال
كردند و سپس
اين آيه نازل
شد
[2]در
«صحيح ترمذى»
از ابن عباس
نقل شده كه
وقتى عده اى
از قريش
درباره روح از
پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) سؤال
كردند، اين آيه
نازل شد
بنا بر نقل
اوّل، اين آيه
در مدينه، و
بنابر نقل
دوم، در مكه
نازل شده است;
پس بين دو سبب
و شأن نزول،
تنافى و تعارض
وجود دارد.
عزيز
برزنجى،
عبداللطيف
عبدالله،
التعارض و
الترجيح بين الادلة
الشرعية، ج 2،
ص (75-70).
تعارض
استصحاب
تعليقى و
تنجيزى
تنافى ميان
مدلول
استصحاب
تعليقى و
تنجيزى
تعارض
استصحاب
تعليقى و
تنجيزى، به
معناى تنافى
ميان مدلول
استصحاب حكم
تعليقى مانند:
استصحاب حرمت
كشمش در فرض
جوش آمدن با
مدلول استصحاب
حكم تنجيزى
مانند: استصحاب
حليت كشمش قبل
از جوش آمدن
مى باشد; براى
مثال، اگر
گفته شود:
«العنب اذا
غلى يحرم» و انگور
به كشمش مبدل
شود، در حالى
كه هنوز غليان
پيدا نكرده
باشد، حكم به
حليت آن داده
مى شود و اين
حليت، حليت
فعلى و منجز
است، اما اگر
غليان پيدا
كند، شك مى
شود آيا آن حليت
منجز از بين
رفته يا باقى
است; در اين
صورت، از سويى
استصحاب
تعليقى مى
گويد: اين شى ء
در زمانى كه
انگور بود،
اگر جوش مى
آمد، حرام مى شد،
الآن هم كه
كشمش شده اگر
غليان پيدا
كند، حرام مى
شود. و از سوى
ديگر،
استصحاب
تنجيزى مى
گويد: كشمش
قبل از غليان،
حلال بود،
الآن هم كه به
جوش آمده،
حليت آن
استصحاب مى
گردد. پس
لازمه
استصحاب
تعليقى، حرمت
بعد از غليان
و لازمه
استصحاب
تنجيزى، حليت
بعد از غليان
است و اين دو
استصحاب با هم
تعارض مى كنند.