responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 275

بطلان واقعى

بطلانِ مستفاد از حكم شرعى واقعى

بطلان واقعى، مقابل بطلان ظاهرى بوده و در جايى است كه نهى واقعى و حقيقى به منهى عنه (عبادت يا معامله) تعلق گرفته باشد، كه در اين صورت، نهى، به شك يا عدم علم به حكم واقعى مقيد نشده است، مانند: علم به نهى از نماز در مكان غصبى يا نهى از معامله ربوى كه همان نهى واقعى است، نه نهيى كه از طريق ادله ظاهرى (اصول و امارات) ثابت شده باشد.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 3، ص 114.

بقاى بر تقليد

ر.ك: تقليد استمرارى

بقاى موضوع استصحاب

ر.ك: وحدت متعلق يقين و شك

بقاى يقين در ظرف شك

ر.ك: فعليت شك و يقين

بل اضرابيه

لفظ مفيد تصحيح كلام قبل يا تأكيد يا حصر كلام بعد

«بل اضرابيه» كه از ادات حصر و استثنا است، در سه مورد به كار مى رود:

1. گاهى «بل» در كلام مى آيد تا دلالت نمايد كه «مضرب عنه» اسم قبل از بل مقصود نبوده بلكه از روى غفلت يا اشتباه آورده شده است; براى مثال، شخص به جاى اين كه بگويد: «جائنى زيد»، از روى غفلت يا سبق لسان مى گويد: «جائنى عمرو»، سپس با كلمه «بل» آن را تصحيح كرده و مى گويد: «بل زيد»; اين قسم، مفيد حصر نيست;

2. گاهى «بل» در كلام به منظور تأكيد مى آيد; به اين بيان كه آوردن «مضرب عنه» به منظور مقدمه چينى براى آوردن «مضرب اليه» است، مانند: «محمد(صلى الله عليه وآله) نبى بل رسول»; اين قسم از «بل» هم مفيد حصر نيست;

3. گاهى «بل» براى ردع و ابطال كلمه يا جمله قبل از خود، به كار مى رود، مثل آيه: (أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ);1 اين قسم، مفيد حصر است.


[1]مؤمنون (23)، آيه 70

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 249.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص (129-128).

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص (78-77).

سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ص 174.

بناى عرفى

ر.ك: عرف

بناى عملى عقلا

ر.ك: سيره عقلا

بناى متشرعه

ر.ك: سيره متشرعه

بواطن كتاب

مفاهيم باطنى قرآن

باطن كتاب، مقابل ظاهر كتاب مى باشد و به اين معنا است كه در وراى معناى لغوى الفاظ و فهم عرفى مفاهيم از ظاهر عبارات قرآن، معانى و مفاهيم ديگرى وجود دارد كه بر مردم پنهان است و همان گونه كه فهم متشابهات و مجملات، بدون مراجعه به معصومان(عليهم السلام) و بهره گيرى از آنان ممكن نيست، درك آن چه ماوراى اين عبارات نهفته است نيز بدون مراجعه به خاندان وحى ميسر نخواهد بود.

در «بحارالانوار» آمده است كه: «ان القرآن انزل على سبعة احرف لكل آية منها ظهر و بطن و لكل حرف حد و مطلع»; «قرآن بر هفت حرف نازل شده و براى هر آيه اى، ظاهرى و باطنى است و براى هر حرفى حد و مطلعى است»[1]

هر چند قرآن تعاليم خود را به زبانى ساده و مناسب با فهم عامه مردم بيان نموده است، ولى فهم بخشى از مفاهيم عالى قرآن و معارف اسلامى، بدون مراجعه به اوصياى رسول الله(صلى الله عليه وآله)امكان پذير نيست و كسانى كه در اين مورد احساس بى نيازى كنند، بى شك در فهم متشابهات قرآن، گرفتار لغزش مى شوند.


[1]مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج 89، ص 94

جناتى، محمد ابراهيم، منابع اجتهاد (از ديدگاه مذاهب اسلامى)، ص 20.

شيرازى، محمد، الاصول، ج 5، ص (151-150).

بيان

رافعِ ابهام يا اجمال يك شىء

بيان يا مبيِّن در اصطلاح اصوليون عبارت است از هر كار يا سخنى كه بيان كننده و توضيح دهنده كار يا گفتار سابق مى باشد و بر دو قسم است:


[1]بيان قولى; 2. بيان فعلى

بيان قولى مانند: سخن پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره زكات كه فرمود: «فيما سقت السماء العشر» در آن چه كه از باران آبيارى مى شود يك دهم است».

اين سخن بيان كننده مقدار زكات واجب از زراعت ديمى است.

بيان فعلى، مثل جايى كه فعل رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بيان كننده آيه اى باشد، مانند: نمازگزاردن آن حضرت كه مبيّن (أَقِيمُوا الصَّلاةَ)1 است. گاهى «فعل مبيّن» با قول توأم مى گردد، چنانكه درباره نماز فرمود:

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 275
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست